در هفته جاری سری جدیدی ازآثار پیکاسو منتشر شده است که به عقیده بسیاری از منتقدان جزو مهمترین آثار پیکاسو است به این دلیل که نه تنها ظاهرکننده ی » تاریکترین» و » عمیقترین» زوایای ذهن پیکاسو است، بلکه اگر این هنرمند تنها همین سری نقاشی ها را در کارنامه هنری خود داشت کافی بود تا نبوغ خود را به جهان ثابت کند.
در این یادداشت قصد دارم با کمک مقایسه مهمترین تابلوی او به نام » گرنیکا» که قبلا با هم بررسی کرده بودیم علت اهمیت این سری را با هم بفهمیم. ضمن اینکه هنرمندان معاصر بیان کننده روح جامعه معاصر نیز می باشند. به طور خلاصه ابتدا به بررسی نمادها و اساطیر می پردازیم، سپس به نشانه های آن و مقایسه آن با آثار دیگر هنرمندان پرداخته و در نهایت سعی می کنیم مفهوم اینهمه اسطوره بازی! را بفهمیم.
ابتدا تابلوی زیر را با هم نگاه می کنیم. در این تابلو سه دختر باکره بر روی برجی ایستاده اند و در مقابل آنها یک » هارپی » قرار دارد.. در بالای سر آنها یک پرچم سیاه و آسمان آشفته دیده می شود.
چهار دختری که در این تصویر می بینید برگرفته از نقاشی Rosseti می باشد که تصویر آن را در زیر می آورم.
چهار دختری که در اینجا دو نفر از آنان در حال نواختن موسیقی و دو نفر در حال رقص می باشند و کاملا مشخص است که این کارها را از سر بیکاری و آرامش بخشیدن به خود انجام میدهند. گویی منتظر شاهزاده سفید بر اسبی می باشند که بیاید و آنها را از رخوت زندگی تکراری و غم انگیزشان نجات دهد و زندگی هیجان انگیز جدید به آنها نشان دهد. آن چهار دختر در نقاشی پیکاسو حالا آن شاهزاده را یافته اند اما آنچه می بینند با آنچه انتظار داشته اند بسیار متفاوت است. آنها ترسیده اند و همزمان مشتاق هم هستند. در آن سوی داستان » هارپی» داستان ما با سر گاو نر وحشی و سینه های زنانه و بال و پر عقاب نقشی » مغشوش » دارد. گویی دچار تضاد شخصیتی شده است. این موضوع را هنگامی راحتتر می فهمیم که به تعریف کارکرد این اسطوره در یونان باستان دقت می کنیم. در این سایت نوشته شده است که عقاب باکره ای است با صورت زنانه که در مقابل هر گونه تحریک شهوانی مقاومت می کند. حالا این عقاب دچار تغییری اساسی شده است و صورت زنانه آن تبدیل به نمادی مردانه (گاو نر ) شده است. چرا نمادی که باید نماد باکرگی و حمایت از دختران باکره باشد حالا با عملکردی کاملا معکوس به سراغ دخترکان معصوم بیاید؟
از طرف دیگر گاو نر وحشی ما را به یاد » گاوباز » هم می اندازد. چیزی که بسیار مورد علاقه پیکاسو بود و بارها از کلاه گاوبازی در آثار خود استفاده کرده است. این تابلو بی ارتباط با تابلوی دیگری از پیکاسو که در پایین می بینیم نیست.
اما در واقع تابلوی بالا از روی تابلوی رامبرانت کشیده شده است که اصل آن را در پایین با هم میبینیم.
آنچه در نگاه اول به نظر می رسد آن است که یک شوخی ساده بین دو هنرمند بزرگ است ولی در واقع مفهومی بسیار اساسی تر از این تابلو فهمیده می شود. تابلوی بالا مربوط به نشان دادن عیسی به مردمان قبل از انجام به صلب کشیدن او بوده است. در اینجا مردمان جمع شده اند تا حکم محکومیت عیسی را تایید کنند تا باز هم مذهب به طریقی دیگر در طول تاریخ راه خود را بیابد. مطلب مفصل است و در این مقاله کوتاه مجال آن نیست که همه را بازگو کنیم. رشته بحث قبلی را میگیریم.
پیکاسو در نقاشی اول خود ابتدا » گاو نر وحشی » را در مقابل معصومیت زنان از «راه حیله » قرار می دهد. یعنی جاییکه «هارپی» باید از دخترکان حمایت کند ناگهان مانند اسب تروایی می شود که کاربردی دیگر می یابد. گاو نر نیز به ما » گاو باز » را یاد آوری می کند که ممکن است گاو را شکست بدهد و یا شکست بخورد. این گاو باز با همان کلاه معروف خودش در نقاشی دوم در کنار عیسی تجلی می یابد. فضای تابلو با آنچه در واقعیت اتفاق افتاده کمی متفاوت است. فضا در جهت احترام و تاج گذاری به » شاه جدید » است. گاو باز مرد که شاید نشان دهنده خود پیکاسو باشد «حمایت کننده » در پشت عیسی ایستاده است. و زنانی را می بینیم که بدن برهنه و کلاه گاوبازی دارند. یکی از زنان گاوباز بر روی اسبی سوار است. اسب و گاو نر هر دو مشخصا نمادهای مردانه هستند اما آیا اینجا هم به معنی معنی به کار رفته اند یا همانند دیگر تابلوی پیکاسو به نام گرنیکا به معنی دیگری به کار رفته اند؟ ابهت مراسم تاجگذاری با ترکی که در قلب تابلو خورده است کاهش یافته، از طرف دیگر زن گاو باز دست راستی با حالتی پیروزمندانه توسط دست مردی بالابرده شده است. زنی که توانسته است با غلبه بر سرکشی «مرد یا خشونت؟ » آن را مهار کند. اما همانطور که می بینید این زن هنوز از کادر واقعیت بیرون است. ولی حداقل پتانسیل اینکه گاوباز پیروز باشد را دارد. در تابلویی که زنان و کودکان نقش محوری را دارند و مردان با احترام به تابلو می نگرند و دغلبازان دین از دور به آن چشم دوخته اند به سادگی میتوانیم مفاهیم شهوت و تسلط را به مفاهیم مخالفت با جنگ تغییر دهیم. این بزرگترین هنر پیکاسو است که توانایی استعاره سازی دارد. از نظر او برابری زنان و مردان به مفهوم مقابله با جنگ و خشونت است. اسب و گاو به صورت نمادهای ضد جنگ تبدیل شده اند و زنان در اینجا نشان دهنده ارتباط واضح بین نقش آنها و نجات بشریت از آن خشونتی است که امروزه در مقیاس » گاوبازی » می بینیم. خشونتی که نه برای نیاز بلکه برای لدت بردن است. در واقع زنانی باید باشند تا برای عشق بجنگند … نه همانند فمینستهای امروزی به دنبال برابری سازی آنهم از نوع جداسازی باشند.
مهٔ 11, 2012 @ 16:27:20
سلام به همه
ممنون از مطلب جالبی که نوشتید. کاش سال کشیده شدنشون رو هم می آوردید.
جالبه که پیکاسو از آثار قبلی برای بیان مفاهیم جدید استفاده کرده. گمان میکنم قصدش اشاره به تغیر کارکرد مفاهیم در دوران خودش باشه و اینکه عصر اسطوره شکن خودش و حال و هوای دوران خودش بسیار دورتر از رویایی ست که پیشینیانش در سر می پروروندند. در واقع تعبیر دنیای خیالی و زیبای اساطیر کابوسی بیش نشده.
و در مورد اثر دوم که برای من چالش برانگیزتره… در اثر پیکاسو اگر درست شمرده باشم حدودا 18 چهره بیرو از کادر روشن قرار دارند و تقریبا 6 چهره در حالت خواب ( اگر نمودی از مرگ و مردگان نباشند) قرار دارند. از 12 چهره باقیمانده و بیدار فقط چهره 4 نفر میشه گفت خوشحالن و مابقی با چهره هایی غمگین یا وحشت زده یا حسرت بار در حال نگاه کردن به کادر روشن میانی هستند انگار که انتظار اتفاق ناخوشایندی رو دارند.
چیزی که توجهم رو جلب کرد حالت 2 مرد در بیرون کادر روشن و 3 مرد در درون کادر روشنه. مردی که سمت چب سرش رو به درون کادر برده و مجذوب تماشا شده و مردی که سمت چب پایین زیر حلقه ی نیمتاج گونه ای با امید و نیم لبخند به کادر روشن نگاه میکنه و در دید من حالتی عیسی گونه داره. ( بخاطر ردا و نیمتاج) اما چون در بخش تاریک فرار دارند به نوعی برای من تداعی گر دنیای مردگان هستند. و از 3 مرد درون کادر که بیشتر از بقه توجه منو جلب کردند پادشاه و مرد ایستاده پشت سرش حالتی طبیعی دارند اما مرد برهنه ای که سمت چپ اونها دست به سینه ایستاده حالتی داره که انگار اون تاج و تخت متعلق به اون بوده و حالا خلع شده. و اینطور که من میبینم تنها کسی که متوجه ترک منشعب مرکز تابلو شده کودکیهکه در سمت چپ پایین کادر روشن ایستاده. که شاید اون ترک نماد آغاز از بین رفتن آرامش روشن و نوید دهنده ای باشه که افراد بیرون کادر با امید و با شک و ترس بهش نگاه میکنند یا چشم به روی اون بستند.
زنهای این اثر همگی بدون سرپوش هستند به استثنای زن قدرتمند و با آرامش تقویر شده ی سمت راست که علاوه بر بزرگتر بودنش به نظر من داشتن اون سر پوش خاص اونو متفاوت و شاید مهمتر نشون میده و به نظر من خط نگاهش با خط نگاه مردی که سمت چپ پایین با پوشش متفاوت ایستاده تلاقی داره.
در مجموع پر از بیم و امیده و چقدر چهره ای که با وحشت در سمت راست پایین با موهای آویخته به بالا زل زده شبیه چهره ایه که با طرح مشابه در گرنیکا بکار رفته و در عین حال وحشتش با نگاه سرخوش و آرام زن گوشه راست ( که شاید کبوتر گونه ای در دست داره) تعدیل میشه.
شرمنده که طولانی شد. باز هم بابت این انتخاب زیبا ممنونم.
روز همگی خوش
مهٔ 11, 2012 @ 18:32:01
سلام
راستش وقتی کسی نظری نمیزاره پای یک یادداشت تقریبا مطمئن میشم که چیزی شبیه به مزخرف باید نوشته باشم تا اینکه شما از سر مهر نظری دادید!
در مورد زنهای تابلو اگر منظورتون از سرپوش کلاه باشه پس زن اسب سوار هم دارای سرپوش است و همچنین زنی که لباس ملکه ها را دارد و کنار صندلی ایستاده نیز.
برایم جالب بود که شما بیشتر به مردان تابلو توجه داشتید و من بیشتر به زنان تابلو
ممنون
مهٔ 11, 2012 @ 20:30:11
سلام جناب سلطان
احتمالا چون تعطیلات آخر هفته بوده دوستان گرفتار بودند. راستش مطلب نه تنها مزخرف نیست بلکه بسیار جذابه اما برای خود من هم نقاشی دوم پیکاسو کمی سنگین بود و هم اینکه این نقاشی ها با یک نوع الگو گرفتن از نمونه های قدیمی تر کشیده شدند.این شد که اول که مطالعه کردم نظر ندادم.
راستش فقط منظورم سرپوش کلاه نیست. زن سمت راست سرپوشی داره که گردنش رو هم میبوشونه. به این دلیل فکر کردم شاید شخصیتی مذهبی باشه.سایر زنها هم به نوعی سرپوش دارند اما نه در این حد پوشیده.
برای خودمم جالبه که بیشتر به مردان تابلو توجه کردم.
روز و روزگارتون خوش
مهٔ 13, 2012 @ 07:52:28
سلاطان به سلامت بادا
قربان کوتاهی حقیر رو ملوکانه عفو بفرمائید
طبق فرمایش پروانه عزیز ، آخر هفته بود و گرفتاریهای این کار دربه در هم مزید بر علت
.
راستش رو بخواهید ، من از این تابلو هم ، مثل سایر آثار پیکاسو ، مطلقا هیچی نفهمیدم !!!
فقط من متوجه نشدم ، از کجا فهمیدید که چهار دختر تابلوی اول ، همون چهار دختر تابلوی دوم هستن؟
همچنی ، از کجا فهمیدید که تابلوی سوم رو از روی تابلوی چهارم کشیدن؟
اینا رو خود پیکاسو گفته ؟
اشاره پیکاسو به کدوم سنت گاوبازیه؟
گاوبازی ای که به عنوان یه تفریح-ورزش بهش پرداخته میشه؟ یا گاو بازی ای که در اصل یه ج.ور مراسم عبادی بوده؟
خودمونیم ، من کلا این نقاشیها رو نمیفهمم!!!
شاد باشید
قلم عالی مستدام
.
پی نوشت:
توی نقاشی دوم ، زن(دختر) سمت چپی داره ساز میزنه؟
بیشتر شبیه اینه که یه کتاب رو بغل کرده
تنها سازی که یخوره شبیه اینه (اما بازم نحوه نواختنش فرق میکنه) قاونه که به این راحتی تو بغل یه دختر جا نمیگیره
.
پی نوشت2:
پروانه عزیز
هزار آفرین به اینهمه دقت
شاد باشید
مهٔ 14, 2012 @ 08:27:24
سلام سوم شخص عزیز
سوالاتتون چقدر جوابش طولانی بود :دی
صبر کنید من جوابش رو خواهم نوشت… ببخششید که دیر شد
مهٔ 16, 2012 @ 12:13:19
با سلام و عرض معذرت مخصوص حدمت وزیر عالی به خاطر تاخیر
ابتدا درباره اینکه چرا آن چهار دختر را نسبت دادیم به Rosseti به این دلیل است که
سالهایی که این نقاش شروع به ترسیم نقاشی های خود کرد همواره از صورت این دختر برای نقاشی های خود استفاده کرد… او
سعی کرد تا این صورت و همچنین این نقاشی خاص را که مشخصا عدد چهار دارد به یک نماد یا به عبارتی به یک استعاره در ادبیات نقاشی تبدیل کند
می گویند او با الهام از کتاب مقدس سلیمان شعر زیر را سر لوحه کارش قرار داد:
معشوقه من ، من است و من اویم
به او اجازه بدهید که من را ببوسد چرا که بوسه های او از شراب مست کننده تر است
جالب این است که روستی به عنوان یک مرد شعری را انتخاب میکند که از طرف یک زن صحبت می کند و در شعر کسی که صحبت میکند یک زن و خطاب به یک مرد است
My Beloved is mine and I am his.
(Song of Solomon, 2:16)
Let him kiss me with the kisses of the mouth: for thy love is better than wine.
(Solomon 1:2)
این شعر می تواند هم به عنوان عشق الهی تعبیر شود و هم عشق فیزیکی. و در بیشتر آثار این نقاش صورت این زن تکرار شده است.
پس از او این دختران به عنوان نماد دختران باکره ای که به دنبال عشق گمشده خود هستند معروف شد.
در مورد اینکه تابلوی سوم از روی تابلوی چهارم است یا نه شباهت اسمی و ظاهری تابلوها دلیل اورده می شود. متاسفانه من فراموش کردم که اسم تابلوها را بنویسم که اینجا می آورد.
اسم تابلوی پیکاسو : Ecce Homo. 1970, published 1978.
اسم تابلوی رمرانت: Christ Presented to the People (Ecce Homo) (1655)
در مورد سنت گاو بازی حقیقتا چیزی نمیدونم.. ولی این عکس پیکاسو به نظرم اومد که باید مربوط باشه
http://showstudio.com/shop/product/picasso_bullfight
حالا نمیدونم نظر شما چیه؟
مهٔ 13, 2012 @ 07:53:49
منظورم ساز «قانون» بود
اشتباه نوشتاریه
ببخشید
مهٔ 17, 2012 @ 06:30:39
سلطان به سلامت بادا
قربان اگر ما اینقدر در جواب تاخیر داشتیم ، الان حسابمون با داغ و درفش بود!!!
.
ممنون از توضیحاتتون
اون لینکی که گذاشتید که فیلتره
بعدش که بازش کردیم هم ، با اجازتون هیچی ازش نفهمیدم!!!
اما همون طور که در قدیم (و حتی همین الان) بعضیها گاو رو میپرستیدن ، ظاهرا اداب و رسوم عشاء ربانی ای هم داشته که توسط دختران باکره انجام میشده و بعدا به گاو بازی فعلی تبدیل شده
میکا والتاری در کتاب معروف سینوهه ، به این مراسم عبادی اشاره میکنه
شاد باشید
قلم عالی مستدام
.
پی نوشت1:
جسارت به بانوان دربار نباشه
اولین مرتبه که نقاشی دوم رو دیدم ، گفتم این دوتا زن(اونائی که به ما نزدیکترن) چقدر شبیه هموسکچوالها هستن
.
پی نوشت2:
البته نظر شخصی من اینه که هموسکچوال بودن بد نیست
مهٔ 17, 2012 @ 10:24:46
دقیقا همانطور که شما گفتید مراسم عشا ربانی در واقع دنباله همون مراسم قربانی کردن گاو باید باشه.
البته اگه منظورتون مراسم دیگه ای هست بفرمایید
من اون چیزی که در اینجا نوشته شده رو در نظر دارم
http://www.kingfoska.com/?p=1674
مهٔ 18, 2012 @ 14:41:18
در تکمیل توضیحات فوسکای عزیز این مطلب رو با اجازه میارم:
چهره ی بانوی مورد بحث در اثر رستی » الیزلبت سیدال» هست که مدتها مدل رستی بود و بعدها همسر او شد . به نقل از دایره المعارف هنر » چهره این زن برای رستی کمال مطلوب زیبایی زنانه بود . با مرگ وی عملا گوشه نشین شد».جالب اینکه پیکاسو هم در اواسط سالهای 1920 با بانویی به نام ماری ترزه والتر آشنا میشه که بخاطر چهره کلاسیکی که داشته هم معشوقه و هم مدل پیکاسو میشه البته با این تفاوت که پیکاسو در اون زمان همسر داشته (بانو اولگا).
مطلب دیگه ای رو از همین کتاب نقل میکنم چون شاید در روشن کردن چرایی اینگونه طرح زدنهای پیکاسو و درک این نوع طراحی موثر باشه :
«… پیکاسو در آثار بعدی خود کار تبدیل عواطف به علایم تصویری را پی میگیرد. مضمون هرچه باشد، هدف او تمرکز تجربه خویش در علامتهای بصری، و در نتیجه، تعمیق موضوع تا ژرفای اسطوره است. او در نگارش تصویری اش دو روند همزمان را پیش میبرد: از یک سو ثبت عواطف برانگیخته شده از واقعیت بیرونی، و از سوی دیگر،آشکارسازی محتویات درونی ترین لایه های روان آدمی. بدین سان در هنر پیکاسو تاکید بر نیروی حیاتی و آزادی بیان بیش از دستیابی به کمال صوری اهمیت دارد.»
همونطوری که فوسکای عزیز واژه » اسطوره بازی » رو بکار بردند مجموعه ولارد شاید بشه گفت ترکیب اسطوره های مختلفه هم برای بیان حال و هوای شخصی و درونی خودش ( در اثر اول بویژه) و هم برای بیان حال و هوای جامعه معاصرش ( بویژه اثر دوم). مبنای اصلی رو به نظر من روی اسطوره مینوتور گداشته و اونو در مراحل مختلف با اسطوره های پوگمالیون و آریادنه ترکیب کرده ( البته اینو میشه در مورد اثر اول گفت. دومی بیشتر حال و هوای اجتماع معاصرش رو داره. زمانی که دوران جنگهای داخلی اسبانیا بوده 1936 -1939 ) و مجموعه ولارد هم در سالهای دهه 1930 ایجاد شده.
مهٔ 19, 2012 @ 15:02:33
ممنون پروانه عزیز از اطلاعات تکمیلی
از قدیم و ندیم گفتن همیشه پای یک زن در میان است
مهٔ 20, 2012 @ 17:33:57
خواهش میکنم جناب فوسکا
ممنون از شما بابت انتخاب خوب طرحها و موضوعی که برای من یکی خیلی جالب بود و هست.