پیش نوشت:در خصوص یادداشت هایی که می نویسم یک دیداه خاص از میان خوانندگان وجود دارد و آن این است که دوستان متخصص انتظار دارند که از تکنیک ها و سبک ها و نقاش بیشتر صحبت کنیم. اما بنده مخالف این روند هستم. اجازه بدهید در متن اصلی وبلاگ  به همین روش «عوامانه خودمان ادامه بدهیم و در بخش نظرات به مسائل تخصصی بپردازیم که که البته دوستان دانشمندی هستند که در این زمینه نظراتی بهتر از متن اصلی وبلاگ دارند. علت این امر در آن است که هدف ما جذب مخاطبی است که به هنر علاقه ندارد و نشان دادن جذابیت های هنر به این دسته از خوانندگان است.

———————————————-

این بار در باره جوزف ویلیم ترنر می نویسیم. ترنر را به عوان برترین نقاش انگلیسی معرفی می کنند و او را پدر امپرسیونیست و گاهی اکسپرسیونیست می شناسند.او توانایی زیادی در تکنیک ها و سبکها داشت و ما نیز از میان حدود 20000 اثر او به تابلوی «آپولو و اژدها» می پردازیم . این تابلو بهترین تابلوی ترنر نیست اما با فضای وبلاگ ما همخوانی دارد و البته در آن نکات عجیبی پیدا می شود.

Apollo and Python by J. M. W. Turner, 1811. Oil on Canvas. Tate Gallery, London

اسطوره ی آپولو و اژدها به این صورت است که آپولو که خدای موسیقی و هنر و پیشگویی است اژدهایی به نام پیتون را می کشد و با «موزها» که دختران خدا هستند عشق بازی کرد. آپولو مجرد ماند ولی زنهای زیادی را به فنا کشاند و عاشق خود کرد. اصرار او در همبستری  با دافنه یکی از زنان مورد علاقه اش باعث شد که توسط پدر دافنه به درخت غار تبدیل شود ، پس هر کجا که درخت غار دیدید بدانید که آپولو را دیده اید.

تابلوی بالا شرح دهنده داستان بالا است.از خصوصیات تابلوهای ترنر دقت و جزییات بالا و البته ویژگیهای انگلیسی آن است. در این اثر آنچه مشاهده می شود و به نظر من می رسد این است که تابلو حالتی تجاری دارد. بیشتر تابلوهای او از آن دست است که همگان مایل هستند در منزل خود داشته باشند نه از آن دست که در موزه ها باشد.این حالت البته مشخصه جامعه انگلیسی است که بسیار تابع آداب معاشرت و در عین حال بی ادب و بی فرهنگ جلوه می کند. یک «چیز» مصنوعی و ظاهری در آن دیده می شود. اما به هر حال هیچ کس نمی تواند منکر توانایی او در انتقال احساس از میان تابلوها باشد. در بسیاری از تابلوهای او به قدری زیبا نور خورشید و مه و سایه  ها ترسیم شده است که شما می توانید جریان آب و صدای طوفان و حرارت خورشید را حس کنید.

به هر حال آنچه این تابلو را کمی عجیب کرده است حالت بدن آپولو است. چرا آپولو در حالتی قرار دارد که گویی شکست خورده است؟ او همانند یک قهرمان نیست.

برای حل این موضوع می توان حدس هایی زد که البته شاید درست نباشد. از نگاه من اسطوره ی آپولو نقطه عطفی در میان اسطوره های یونان و روم است. این موضوع هنگامی قابل فهم می شود که بشر را به جای قهرمان در نظر بگیرید و مار را سمبل گناه و دوشیزه ای که در برج زندانی است را نماد مادر و یا معشوقه. در میان خدایان یونانی که به راحتی بین مادر و فرزند و پدر و دختر ازدواج صورت می گرفت حالا این موضوع به تابو تبدیل می شود و فرزندان به سمت پدر کشی روی می آورند تا با مادر خود ازدواج کنند و یا آنها را از سلطه و ظلم پدر خود برهانند. حالا این پدر در چرخشی تبدیل به اژدهای محافظت کننده دوشیزه و یا حتی مادر می شود و برای رسیدن به هدف باید آن را کشت.

از نگاهی دیگر «مار» که  نماد قدرت الهی بود حالا تبدیل به نماد «گناه» می شود. همه ی ما داستان آدم و حوا را  می شناسیم و می دانیم که مار از طریق حوا آدم را فریفت. حالا همان عناصر در اینجا به شکلی دیگر اما به صورت معکوس ظاهر شده است. اگر تا قبل از این مار از طریق حوا به آدم می رسید حالا آدم برای رسیدن به حوا باید از مار بگذرد و آن را بکشد. این به معنی کشتن گناه و یا ازدواج در چارچوب قوانین است. در داستانها خوانده ایم که شاهزاده دیو یا اژدها را می کشد و به دخترکی که در برج زندانی است می رسد و او را نجات می دهد و ازدواج می کنند. در اینجا آپولو با کشتن اژدها تابوی ازدواج با مادر را از بین می برد و با دوشیزگان خداوند هم آغوشی می کند.

اما حالا چرا در این تابلو آپولو شکست خورده است؟ آیا می توان ترنر را نقاشی نمادپرداز معرفی کرد و این نتیجه را گرفت که او منظورش این بوده است که بشر نتوانسته دوره گذار از شکستن تابو را به درستی انجام بدهد؟ به این معنی که بشر هنوز نتوانسته بر شهوت شیطانی (نماد مار) غلبه کند؟