پیش نوشت : گاهی اوقات زندگی سخت می شود. زندگی که  سخت می شود انسان ها پرخاش می کنند . پرخاش که می کنند همدیگر را خورد می کنند . جامعه می شکند ، ضعیف می شود  و کفتارها جشن می گیرند. این برای وقتی است که فراموش می کنیم همه یک خانواده هستیم. خانواده ای که در ساختن آن سهیم هستیم.

حس می کنم زندگی برای جامعه ام سخت شده است ، پرخاشگر شده ایم. ترجیح می دهم این یادداشت را درباره فرشچیان بنویسم. چون او را به حق یکی از پدران معنوی جامعه می دانم. نمیخواهم «سخت » بنویسم . شاید این هم یکی از نوشته های اهل دلانه ام باشد . اما درپایان نظرات خود را خطاب به فرشچیان بنویسید و آنچه هنگام درد دل با پدر خواهید گفت را بگویید. هر چه دل تنگتان خواست بگویید. 10 روز پس از انتشار این یادداشت ، آن را به همراه نظرات شما به دست او خواهم رساند تا بخواند و شاید پاسخی پدرانه برایش بدهد.

——–

پیر فرزانه

نوشتن از فرشچیان ترس دارد ، جسارت می خواهد . باور نمی کنید؟ کافی است به نوشته  هایی که درباره او نوشته اند سری بزنید تا بفهمید چقدر باید عصاقورت داده صحبت کرد ! اما چاره ای نیست. من این بار بی خیالانه خواهم نوشت. همانند کودکی که بی خبر از سرزنش بزرگان دست خود را رنگی می کند و بر دیوار سپید نقش می زند…

نوشتن از نگارگری سخت است . چون نگارگری و نقاشی ایرانی به طرز عجیبی با شعر و ادبیات پارسی گره خورده است. شاید این موضوع در ادبیات و هنر ملل منحصر به فرد باشد.  هر نگاره ای برای خود شعری دارد و نغمه ای  ! اما فرشچیان این روند را تغییر داد. می توان به نقاشی های موزون و آهنگین او نگاه کرد و شعری از شعرهای بزرگان را به دلخواه ضمیمه کرد. حتی می توان برای آن شعری تازه سرود. او زیاد سخت نمی گیرد و قوه ی تخیل شما را محصور نمی کند.

بس که رنجم داد و لذت دادمش /ترک او کرد چه می دانم که بود/ مستیم از سر پرید ای همنفس /بار دیگر پرکن این پیمانه را/ خون بده خون دل آن خودپرست /تا به پایان آرم این افسانه را ( شعر از فروغ)The Wine Cellar of Existance

هنوز شروع نکرده در گردبادهای فرشچیان غوطه ور شدم. می خواستم به اثری از آثار فرشچیان بپردازم اما نشد ، نشد که انتخاب کنم از میان آن همه رنگ و زیبایی که دور هم می رقصیدند. همانند گرباد یا شاید هم گرداب ! بیشتر آثار او دایراه وار می چرخد .  از گوشه  تابلو شورع کنید و بچرخید تا به مرکز آن برسید. از ظواهر به باطن و از پراکندگی به وحدت …  همزمان می توانید موسیقی آن را به همراه نغمه پرندگان گوش کنید و اینبار حتی ، کمی برقصید …

شما را نمی دانم ولی به نظر من اینگونه می آید که همه رنگ ها را درون صفحه ای ریخته اند  و حالا «او» شروع می کند به نواختن  ، مثلا چنگ می نوازد. بعد که رنگ ها شروع به رقصیدن و گردیدن می کنند حالا طرح شکل می گیرد ، شبیه به یک » مه بانگ » شاعرانه… یک آفرینش محض … فرشچیان اینگونه می نوازد.

Sounds Of Creation

او خودش می گوید  : رنگ می تواند در نقاشی در عین حال زیبایی بخشی ، فریبندگی نیز داشته باشد ، در نقاشی های من رنگ ها با هم ترکیب می شوند  ، بازی می کنند ( می رقصند ) و رنگین کمان نامرئی می سازند.

همچنین می افزاید : تابلوهای من آیینه جامعه هستند . روح و اصالت ایرانی در آن جریان دارد .

فرشچیان قبل از اینکه نقاشی نمادگرا باشد، نقاشی روایتگر است . در نگاه اول آثار او فردگرا به نظر می رسد . اما با کمی دقت خواهید دید که چندین و چند چهره نامرئی را با مهارت درون تابلوی خود مخفی کرده است. هربار که تابلو رو می بینید چهره ای جدید می یابید.

پیرفرزانه و زن دلبر و زیبا و نیز فرهیخته ، از عناصر اصلی تابلوهای او هستند. او به درستی می داند که در میان جامعه ی هیجان زده و جوان ما چیزی جز دانش بزرگان دنیا دیده و احساس و لطافت زنان ، نجات دهنده نخواهد بود. دلسوزی و شوریدگی را در همه پیرمردان تابلوهای او خواهید یافت و عشق و دوست داشتن  «هر نوع  جانداری » را در نگاه ، اطوار و غمزه زنان تابلوهایش خواهید دید.

می توان تابلوهای او را دید و در خلسه فرو رفت. می توان آنها را دید و گریست تا همچو قهرمانان تابلوهایش سبک بالان به معراج رفت ، می توان فتوا داد و آنها را جزو مسکرات به حساب آورد ! او قبل از من و تو بالا بودن دستان دستبند زده زنان شاد را دیده بود…

من بودم و دوش آن بت بنده نواز/ از من همه لابه بود و از وی همه ناز /شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید /شبرا چه گنه حدیث ما بود دراز

پ .ن : عکس ها همه از صفحه شخصی فرشچیان به این آدرس آورده شده و کیفیت بالا دارد : http://farshchian.deviantart.com/