خارج از بحث: درود بر شما دوستان عزیز. متاسفانه مدتی است که وبلاگ فیلتر شده است و امکان دسترسی به آن محدود است. در واقع بیشتر خوانندگان این وبلاگ از دسته کسانی بودند به با ابزارهای فیلترشکن آشنایی ندارند. علت فیلترینگ هم نامشخص است.به هر حال انگیزه برای به اشتراک گذاری مطالب بسیار برایم کم شده است چه مطلبی که خواننده نداشته باشد و صدایی که شنیده نشود مفید نخواهد بود. به هر حال در این دربار شاهی که اکنون به کلبه ی کوچکی تبدیل شده است جز دوستان باوفا و یاران درباری کسی نمانده است و کاخ باشکوه ما نیز در تندباد حوادث انقلاب ها! ترک برداشته است…

با این مقدمه  فکر می کنم بد نباشد در حد گنجایش این چند خط مروری بر تاریخ انقلاب ها در هنر داشته باشیم…

حدود 8 ماه پس از پیروزی انقلاب فرانسه ماری آنتوانت همسر لوئی شانزدهم را برای اعدام به میدان گرو می فرستادند. او لباس سپید و یکپارچه ای به تن داشت و با سری افراشته به سمت قتلگاه خود می رفت. قبل از رفتن او از سربازانی که او را همراهی می کردند درخواست یک پارچه برای پاک کردن خون عادت ماهیانه خود شد.اما سربازان به او اهمیتی ندادند و با تمسخر و خشونت به او می نگریستند. ماری آنتوانت که زنی مغرور و  پرنسسی از اتریش بود تکه ای لباس خود را پاره کرد و پشت به سربازان خم شد و خون را پاک کرد و پارچه خونین را درون لوله بخاری قرار داد و با سری افراشته به میدان رفت. چند ماه بعد از این واقعه یکی از نمایندگاه مجلس با در دست داشتن این پارچه نسبت به بی عدالتی حاکم اعتراض کرد و کمتر از 18 ماه بعد از این واقعه روبسپیر به زیر تیغ گیوتین رفت و » مارا» یکی دیگر از سران انقلاب توسط یکی از همین انقلابیون در حمام خانه اش به قتل رسید.

البته ماری آنتوانت زنی دوست داشتنی نبود اما همین واقعه باعث شد که مظلومیت او بر ظلم او بچربد و در تاریخ به جای ذکر کردن بدی های او این واقعه را بیاورند و همین واقعه تبدیل به نمادی شد برای عدم مشروعیت انقلاب، هرچند که در مقایسه با خیلی از موارد دیگر خشونتی ناچیز داشت.

مارا، روزنامه نگار و انقلابی فرانسه توسط یکی دیگر از انقلابیون در حمام خانه اش به قتل می رسد

 

کسی که می خواهد تمام وقایع یک انقلاب کامل را دنبال کند بهتر است به زندگی  ژاک لویی دیوید بپردازد. او را من به عنوان هنرمندی کامل جهت نشان دادن روحیات مردم در خلال سالهای پر التهاب فرانسه می شناسم. او که خود از انقلابیون بود بعد از چندین تابلوی پر شر و شور انقلابی که به صورت نمادین کشیده بود مثل تابلوی «شوکران» ، اما دیوید که خود از حامیان سرسخت روبسپیر بود هنگامی که روبسپیر به دلیل خونریزی هایی که پس پیروزی انقلاب انجام داد منفور شد ، در سال 1795 در کاخ لوکزامبورگ  محبوس شد و ورق برگشت و قدرت دوباره به دست سلطنت طلبان افتاد.

در آن دوران در حالی که دیوید دچار سرگشتگی شده بود و نمی دانست که چطور آن ایده های زیبای انسانی او این چنین به بیراهه رفته اند روزی همسرش را در دوران حبس دید که به ملاقات او آمده است. این واقعه برای او که با همسرش کدورت قبلی  داشت دریچه ای جدید به دنیای نا امید و ماتم گرفته او باز کرد. در همین زمان بود که تابلوی «مداخله زنان اهل سابین » را ترسیم کرد.

میانجی گری زنان اهل سابین

او در این اثر خود به مردم پیشنهاد اتحاد و دوری از خشونت را می دهد.

تابلو «هرسیلیا»، همسر رومولوس رومی و دختر تیتوس تاتیوس، رهبر سابینی‌ها را نشان می‌دهد که میان همسر و پدرش شتافته و کودکانش را حائل آنها می‌کند. رومولوس که نیرومند تصویر شده‌است آماده‌است با نیزه خود تیتوس را که تقریباً عقب نشینی کرده‌است بزند اما مردد است. دیگر جنگجویان شمشیرهای خود را غلاف کرده‌اند. شاید انقلاب ها نیاز به کمی احساسات مادرانه دارند تا بتوانند به ثمر بنشینند.شاید چیزی که در آن دوران این هنرمند متوجه شد را دیگر مردمان درنیافتند و یا دیر فهمیدند. به هر حال در کمتر از 10 سال  انقلاب شکست خورد و ناپلئون با شکوه هرچه تمام تر در سال 1799 تاجگذاری کرد و همین هنرمند تابلویی باشکوه از تاجگذاری ترسیم کرد که هنوز پابرجاست.

اما قصه در همینجا تمام نمی شود. شاید مردمان جاهل و نادان باشند و تندروی کنند. شاید نسل ها بسوزند و خونها به ناحق ریخته شود اما به هر حال «آزادی راه خود را پیدا خواهد کرد». تنها 5 سال پس از مرگ دیوید ژاک لویی هنرمند دیگری تصویر زیر را خلق کرد که اینبار ملت فرانسه برای همیشه آزاد شد.

Liberty-Leading-the-People-(28th-July-1830)-1830 Eugene Delacroix

تابلوی بالا از نظر نمادی بسیار قدرتمند است و هر بخش آن را می توان تحلیل کرد… با این حال باشد برای وقتی که خواننده داشتیم. فقط بد نیست اضافه کنیم که  انقلاب 1830 فرانسه باعث شد تا پایه های تمام سلطنت های شاهنشاهی اروپایی به لرزه درآید و زمینه ساز جنبش های بیشماری گردید.