یادداشتی آزاد بر » تانگوی عشق «

24 دیدگاه


خانمها و آقایان ! خلقت زندگی!

خانمها و آقایان ! خلقت عشق !

خانمها و آقایان ! این فقط یک حقه ساده بود…

تابلوی تانگوی عشق اثر لئونید افرمو

شاید اگر مقدور بود که می توانستیم کمی از درونگرایی  نقاشان کم کنیم آنها در کنار تابلوی زیبای خود که همگان را مبهوت کرده است می ایستادند و جملات بالا را با صدایی جنتلمنانه بیان می کردند. البته این چیزی از ارزش اثر کم نمیکرد چون حقه زدن در ملا عام، شبیه آنکه شعبده بازان می کنند  در واقع صادقانه ترین کار ممکن در دنیاست! زیرا با اینکه به شما می گویند که این فقط یک ترفند و حقه است باز هم شما فریب می خورید.

نقاشان و به طور کلی هنرمندانی که مجبور هستند حس خود را از طریقی به جز کلمات به مخاطب خود برسانند مجبور به استفاده از  » حجاب » یا پوششی برای کار خود هستند تا یک مفهوم  » خالص » را برسانند. آیا این ناشی از ضعف زبان است؟ شاید کمتر کسی باشد که به قدرت زبان و کلمات در دنیای امروز شک داشته باشد اما چه کسی منکر این است که هر شاهکار ادبی هم شامل چندین صفحه از کلماتی است که تمام آن کلمات در قالب یک داستان در یک اثر هنری متجلی می شود. مثل یک نقاشی که بیان کننده یک داستان کامل است. پس هنرمندان مجبورند به مخاطب دروغ بگویند.

اما به هر  ترتیب دروغ جزیی از زندگی ما انسانهاست. وقتی که از دوست خود تعریف می کنیم، وقتی که به یکدیگر ابراز علاقه میکنیم و وقتی که به یکدیگر امید می دهیم. به این ترتیب ضعف های خود را پوشش می دهیم. هنرمندان هم می خواهند ضعف های بیانی را پوشش دهند و با کمک اثر خود با مخاطب صحبت می کنند.

اما بیشتر اوقات این مخاطب است که خود را فریب می دهد. «خود-فریبی» برای اینکه خود را متقاعد کنیم تا بفهمیم دروغ همان حقیقت است. زمانی که فکر میکنیم در حال بردن زندگی هستیم. اما در واقع فراموش می کنیم که در حال از دست  دادن زمان هستیم. ذهن انسان به سادگی فراموشکار است. «نت های ساده» در کنار هم یک «شاهکار موسیقی» می سازند.  هنر بزرگترین فریب تاریخ است. فریبی که با دروغهایش احساسات واقعی را برای ما می سازد.

 

 

 

پ.ن : متن این نوشته با کمک گرفتن از ایده شعبده باز معروف «مارکو تمپست» نوشته شده است.

زندگینامه خدا: از زمانی که دختر کوچکی بود تا زمانی که به مردی ریش دار تبدیل شد

13 دیدگاه


ابتدا قصد داشتم مطلبی  دقیق و مستند درباره فرآیند تغییر ادیان و اسطوره ها بنویسم، اما به دلایلی ترجیح دادم که صرفا یک نوشته آزاد در کنار هم داشته باشیم تا بتوانیم در » خلوتگه ذهن آشفته «ی یکدیگر بدون توجه به قید و بندهای خشک سخن بگوییم. اگر مطالب سایت را دنبال کرده باشید در نوشته های زیادی از چگونگی فرآیند تغییر خدایان و اسطوره ها در طول تاریخ داشته ایم و با هم صحبت ها کرده ایم. در این نوشته می خواهم این روند را با کمک مستندهای تلویزیونی که در این زمینه تهیه شده به صورت یک جمع بندی نسبتا کامل در بیاوریم.

اگر به موزه های مختلف دنیا سر بزنید با مجسمه های زیادی از خدایان روبرو خواهید شد که در واقع تجسم آن خدا در قالب یک شکل بوده اند( نه به شکل بت پرستی) که بیشتر این مجسمه ها به صورت اندام هایی زنانه می باشند. بیشتر این مجسمه ها توسط باستان شناسان مسیحی در قرون قبل کشف شده اند و از نظر آنها بسیار » مشمئزکننده» و » وحشی (بربر)» ساخته شده اند. امروزه خداوند به صورت ناخودآگاه در ذهن یودیان، مسیحیان و مسلمانان به صورتی مردانه در ذهن ترسیم می شود. این موضوع در بیشتر آثار هنری مشهود است.

امروزه انسان شناسان ادعا می کنند که که » این جوامع نبودند که ادیان را ساختند بلکه این ادیان بودند که جوامع را شکل دادند». دلیل این حرف البته مربوط می شود به قدیمی ترین معابدی که دردنیا کشف شده است. به عنوان مثال  قدیمی ترین معبد دنیا که در ترکیه، نزدیک مرزهای سوریه کشف شده است در محلی واقع شده است که فرسنگ ها از اولین آبادی دور است و هیچ جامعه متمدنی در آن حوالی دیده نشده است با این حال با تلاش فراوان ، با ابزارهای مربوط به 12000 سال قبل که نه آهنی وجود داشت و نه شهری، اشکالی بر روی سنگ های نسبتا بزرگ حک شده است و معبد بنا گردیده است. در واقع این اولین مکان برای تجمع انسان ها محسوب می شود.  قدیمی  » شکل مقدس »  کشف شده در این معبد  یک » شیر نر » است . سه تصویر انسانی نیز کشف شده اند که یکی از آنها زنی است که همزمان هم در حال عمل جنسی است و هم در حال زایمان است. هاله مقدسی نیز به دور سر دارد.

زنی مقدس در حال زایمان. مربوط به 12000 سال قبل. برای بزرگ دیدن تصویر روی آن کلیک کنید

حالا بهتر است کمی به جلوتر برویم. حدود 7000 سال پیش قدیمی ترین شهر دنیا به نام Catalhoyuc در ترکیه امروزی بنا شد. در این شهر که 5000 نفر جمعیت داشت یک خدای مادر پرستیده می د. نکته جالب اینکه این زن در حالتی تصویر شده است که بر روی دو شیر نر فرمان می راند. بیشتر مجسمه هایی که از الهه ها ساخته شده اند ،چاق و قوی بوده اند. این میتواند به این علت باشد که آنها نماد باروری و زندگی بخشی بوده اند و این جز با تجسم زنی باردار امکان پذیر نیست.

الهه ی قدیمترین شهر دنیا. مربوط به 7000 سال قبل

نکته ی جالب این است که استخوان هایی که از زنان مربوط به آن دوران کشف شده است نشان می دهد که بیشتر آنها زنانی لاغر و ظریف بوده اند و هیچ تناسبی با الهه های چاق و قوی هیکل نداشته اند . این نشان دهنده ی این است که تفاوت بین زنان عادی و خدایان در دوران نوسنگی کاملا درک شده بوده است. شروع کشاورزی در بین جوامع هم بی ارتباط با این موضوع نیست.

حالا بهتر است به 3000 سال قبل برگردیم. زمانی که خدایان یونانی جان تازه ای به اساطیر دنیا بخشیدند. ایشتار و آیسیس از معروفترین الهه ها در عین زندگی بخشی نماد مرگ هم بوده اند. ترسناک و مهربان هر دو با هم. در آن دوران الهه ها ب بیشتر قدرت خود در طول تاریخ بشریت رسیدند. » گایا » قویترین الهه زن و مادر که زمین و آسمان ها را از » بی نظمی » آفرید.در این یادداشت می توانید اطلاعات مختصری از  » گایا » بیابید. در این میان زئوس توسط گایا آفریده می شود.  قدرت و قهرمانی های او باعث کمرنگ شدن قدرت گایا می شود و هومر در توصیف زئوس می گوید که او باهوش ترین خدا و مرد است. از این توصیف استنباط می شود که او از الهه ها و زنان هم باهوش تر است. این اولین قدم بزرگ انسان برای تغییر جنسیت  خدایان بود. بر خلاف گایا که نسبتا خدایی صلح جو بود زئوس نقش قهرمانان را در جنگ ها ایفا می کرد. شبیه به یهودا در قوم بنی اسراییل . در آن دوران از تاریخ خوشنت و جنگ و کشورگشایی در دنیا به سیاستی عمده تبدیل شده بود پس طبیعی بود که خدایان خشن تر به قدرت برسند…

این موضوع وقتی ملموس تر است که کمی بعد از آن در روم باستان، مردمان دوباره به الهه ای دیگر پناه بردند . این موضوع با وجود خدایان قدرتمند مرد کمی عجیب بود. اما آگوستوس امپراطور جدید روم تصمیم گرفتن با خلق  « کیبل- مادرِ بزرگ»  که هم مادری کامل و هم بسیار خشن و قدرتمند بود یک خدای کامل تر بسازد.  او روم و مردمانش را حمایت می کرد و در عین حال ترسناک بود. این همان دوره ای است که قربانی کردن گاونر به یکی از مهمترین نمادهای دوران بشریت تبدیل می شود. دوران ظهور دوباره ی میترا پس از 5000 سال… این چرخش دوباره ی تاریخ بسیار ترسناک است.  این یادداشت می تواند جهت اطلاعات تکمیلی به شما کمک کند. 

میترا با قربانی کردن گاوگویای آرزویی است برای یک زندگی روحانی که به انسان اجازه می دهد بر عواطف حیوانی بدوی چیره شود و به آرامش دست یابد.

قربانی کردن گاو نر..برای بزرگتر دیدن بر روی عکس کلیک کنید

نکته ترسناک تر این است که امپراطوری روم بنا مسیحیت را بر روی معبد همین الهه بنا کرد.  مسیحیت که » یک خدا »  داشت و به اندازه کافی هم زنانه بود و هم مردانه. اما جنبه مردانه ی آن به مراتب قویتر و البته » مستقل تر » بود. معبدی بر روی معبد دیگر… بنابراین پرستش یک خدا جایی برای پرستش الهه های بیشمار باقی نمیگذاشت. در آن سوی دنیا هندوییسم هم همین مشخصات را دارد. با این تفاوت که هنوز  در مرحله قربانی کردن » گاو مقدس » درجا زده اند. البته با توجه به گردش تاریخی شاید لغت درجا زدن عبارت مناسبی نباشد.

 

پ.ن: با توجه به محدودیت های موجود در مورد ادیان ابراهیمی فکر میکنم ادامه بحث در بخش نظرات( در صورت استقبال خواننندگان) مناسبتر باشد.

تابلویی از سفیران ایرانی هخامنشی در دربار اتیوپی

4 دیدگاه


طبق معمول در جستجوهای اینترنتی خود به تابلویی با مضمون ایران رسیدم که در وبسایت های فارسی ناشناخته بود. برای پیدا کردن روایت تاریخی آن چیزی در وبسایت های ایرانی پیدا نکردم و ناچار شدم به منابع انگلیسی زبان سر بزنم.  در جریان این جستجو متوجه شدم که روایت  فارسی مشهور در وبسایت های فارسی یا کاملا تحریف شده و یا اینکه ناقص است. در این یادداشت ضمن معرفی تابلو بخش ناقص روایت را اضافه خواهم کرد. ابتدا تابلو را با هم ببینیم:

سفرای ایران در حضور حاکم اتیوپی

Artist: Franciszek Smuglewicz

Medium: Oil Painting Reproduction on Canvas

داستان مربوط به سفرای ایرانی دوران کمبوجیه هخامنشی می شود که به سرزمین اتیوپی یا همان حبشه سابق می روند.  من ابتدا داستان این تابلو که بر گرفته از روایت هرودت می باشد را از این وبلاگ کپی می کنم و سپس مفهوم «تیر کمان» و خشونت رفتار حاکم را که برگرفته از سایت ایرانیکا است توضیح خواهم داد:

 در جنگی که بین سپاه ایران و مصر در شرق رود نیل روی داد ، سرانجام سپاه مصری ها پس از مقاومت فراوان شکست خورده و در کمال بی نظمی به ممفیس(پایتخت مصر در آن زمان) پناه بردند. بعد» از آن تمام شهر های مصر یک به یک تسلیم شده و هر یک برای کمبوجیه هدایایی فرستادند. موافق نوشته های هرودوت کمبوجیه پس از تسخیر مصر به خیال جهانگشایی های جدید افتاد و سه مملکت قرطانجه(لیبی) ، آمون و حبشه(اتیوپی) را در نظر گرفت. حمله به قرطانجه می بایست از طرف دریا به عمل آید ، اما آمون و حبشه از طرف خشکی. کمبوجیه چون از این سرزمین ها هیچ اطلاعاتی نداشت ، سفیری را به عنوان اینکه هدایایی را برای شاه می فرستد ، بدان جا فرستاد اما پنهانی به او دستور داد جاسوسی کند.»

 اما همانطور که می بینید در دست سفیر ایرانی یک تیرکمان می بینید که برای من عجیب بود و رفتار مرد سفیدپوش یا همان حاکم حبشه پرخاشگرانه است. در سایت ایرانیکا نوشته شده است که هنگامی که سفیران ایرانی به سمت حبشه می روند حاکم اتیوپی با تیزهوشی متوجه می شود که این هدایای اشرافی چیزی جز حیله نیست و به نیت آنها پی می برد. برای همین یک کمان که نشانه ای برای خانواده سلطنتی ایران بود می فرستد.  کمان نشانه ای برای قدرت بوده است و منظور این بوده است که تنها کسی که بتواند این کمان را بکشد می تواند بر سرزمین حبشه فرمانروایی کند و به آنجا لشکرکشی کند. البته کمبوجیه به دلایل مختلف هیچگاه نتوانست به اتیوپی برسد.