نقش برجسته ایرانی مربوط به 5000 سال پیش، افرادی با کفش و لباس های پر

3 دیدگاه


تاریخ و جریان فرهنگی حاکم بر ایران زمین در طول دوره های مختلف تاریخی همواره » منحصر به فرد » و البته » ایده پرداز » بوده است.  بررسی این تاریخ و دانستن آن مهم است نه از آن جهت که بخواهیم به گذشته خود فخر بفروشیم و درجا بزنیم، بلکه از آن جهت که بیاموزیم باید همانند اجداد خود برای دنیای اطراف  مفید باشیم. یکی از نمونه های تاریخی بسیار قدیمی و مهم مربوط به سنگ نگاره ای در سر پل ذهاب است که کمتر دیده شده است . در این نوشته به معرفی این اثر تاریخی خواهیم پرداخت و تلاش خواهد شد تا معانی این اثر از منظر هنری و معنوی بررسی شود.

در استان کرمانشاه ، سر پل ذهاب یادگاری از حدود 5000 سال پیش از حکومت آکادها برجای مانده است که بدون شک بررسی آن برای خوانندگان سایت فوسکا که علاقمند به مسائل اسطوره ای می باشند جذاب است. طبق رسم همیشگی از بررسی  بخش تاریخی به خودداری و بیشتر به بررسی مفاهیم احتمالی اثر می پردازیم.

مختصات محل نقش برجسته برگرفته از سایت فلیکر

نقش برجسته پایین که توسط آکادی ها خلق شده است و پادشاه لولوبی به نام آنوبانینی را نشان می دهد که مراسم پیروزی او بر دشمنانش را نشان می دهد و خدای » ایشتار » نیز در مقابل او ایستاده است در حالی که اسرا را به دنبال می کشد.

برای بررسی بهتر تابلو پیشنهاد میکنم ابتدا تصویر زیر را با هم ببینیم.

همانطور که می بینید، شاه در حالی که یکی از دشمنانش را زیر پایش قرار داده و بقیه دشمنانش به صورت اسیر در دست خدای ایشتار می باشند، در حال دریافت حلقه ای است و خورشید نیز در بالای سر مشخص است. از نکات جالب  تابلو لباس شاه و خدا است که ساخته شده از پر است و دشمنان به صورت برهنه اند که نشان دهنده اختلاف تمدن بین ایرانیان  و دشمنان در آن دوره بوده است.

حلقه ای که در اینجا توسط ایشتار به عنوان الهه سرزمین » شوش » به شاه اعطا می شود نماد صلاحیت الهی یا روحانی شاه است. اگر مطالب قبلی وبسایت را دنبال کرده باشید می دانید که پس از دوره زن سالاری در ابتدای تاریخ و دوره گذار به مرد سالاری، دوره ای آغاز شد که در آن خدایان کم کم جای خود را به شاهان می دادند و اختیارات به دو قسمت روحانی و زمینی تقسیم شده بود که بخش زمینی آن بر عهده شاهان که عمدتا مرد بودند و بخش روحانی آن بر عهده خدایان  که عمدتا زن بودند گذاشته شده بود. این تصویر به روشنی این مرحله را نشان می دهد. ایشتار که در آن زمان «خدای خوب بهشت» به حساب می آمد و این مطلب صراحتا در سنگ نوشته کنار اسرا نوشته شده است بعدها به آناهایتا در دوران هخامنشی تبدیل می شود. ایشتار خود تبدیل یافته از  » کریشنا » است که به عنوان خدای بزرگ شناخته می شد و البته کریشنا شوهری داشت و در آن زمان هنوز اختیارات پادشاهی وجود نداشت.

داشتن زیور آلات و کفش از دیگر نکات قابل توجه برای تاریخ 5000 سال قبل به حساب می آید. این  حضور خورشید به عنوان منبع الهام بخش و حمابت کننده و نیز اتصال کمان به این انرژی الهی نشان دهنده حضور نامحسوس میترا الهه بزرگ آریایی در این نقش است. با این حال پس از گذشت 5000 سال  انسان متمدن امروز هنوز مشروعیت خود را از خدایان می گیرد. به راستی چه چیز باعث این درجا زدن نوع بشر است؟

در یادداشت بعدی شباهت این نقش را با نقشی دیگر بررسی خواهیم کرد و سعی خواهد شد تا تغییرات این دوره 5000 ساله از منظر اسطوره ها بررسی شود.

پ.ن: اطلاعات استفاده شده در این یادداشت از کتاب هنر ایران نوشته پرودا چاپ سال 65 میلادی است.

تحلیلی بر دختران تابلوی » باکره گی «

12 دیدگاه


Virginity Oil on Board 22″H x 16″W Vincent Cacciotti

 برای درک تابلو بهتر است ابتدا به اجزای آن با دقت نگاه کنیم. سه دختر جوان که صورت دو تای آنها گل رز و دیگری تهی است و گل رز صورت او بر روی زمین افتاده است. سه حیوان که شامل گوسفند و کلاغ و احتمالا سومی روباه است که دو تای آنها به صورت معلق درون حبابی شناورند و کلاغ بر روی دیوار متروکه ای که تخت خواب دختران را احاطه کرده است به سمت دخترک ایستاده خیره شده است. با توجه به عنوان تابلو اینطور برداشت می شود که دو دختر سمت راستی با توجه به گلی که در صورت دارند هنوز باکره  و دختر ایستاده باکرگی خود را از دست داده است. کلاغ نماد کنجکاوی  یا آمیخته به گناه و نیز دانش و خرد است و در آن طرف گوسفند نماد پیروان دین است که به دنبال چوپان یا پیامبران حرکت می کنند. دختری که باکرگی خود را از دست داده است با دست زدن به حباب کلاغ که مشخص است به تازگی ترکیده شده است و یا به عبارتی دیگر  «دست زدن » به گناه تبدیل به زن شده است. به این معنی که او همانند دو دختر دیگر منتظر این نمانده است که از راه قانونی یا از راه حیله ( البته اگر فرض کنیم که حیوان دوم روباه است- منظور از حیله در اینجا داشتن رابطه جنسی با حفظ باکرگی است) باکرگی خود را از دست بدهد و با ارتکاب گناه به زن تبدیل شده است. از طرفی با نگاهی دقیقتر به حالت گل ها متوجه می شویم که گل مربوط به دخترک گناه کار از همه شادابتر و گل مربوط به دخترکی که نشسته و احتمالا امیدوار است تا کسی باکرگی او را بگیرد کمی پژمرده است و در نهایت گل مربوط به دخترک خوابیده کاملا پلاسیده است. ایستادگی » زن » در برابر دختران البته در تضاد کامل با حالت مغموم بدن او قرار دارد. چون حالتش به جای شادی و آزادی حالت غم دارد. از طرف دیگر دیوارهای خرابه و ترک خورده که نماد باورهای کهنه و قدیمی است که در حال ریزش و برداشته شدن است نیز در تضاد با آسمان تیره و سهمگین پشت سر قرار دارد چرا که انتظار ما را به عنوان اینکه در پس آزادی دنیای روشنی وجود دارد را برآورده نمی کند. در واقع شاید نقاش می خواسته به ما بفهماند که در مجموع خیلی از باورهای ما که باکرگی می تواند نمادی از این باورهای دنیای قدیم باشد نه باعث شادی و رسیدن به خوشبختی می شوند و نه رعایت آنها باعث شادابی روح می شود ( به پژمردگی گل سوم دقت کنید) و شاید تازه شروعی برای ایستادن و حرکت پابه پای کلاغ ها و گوسفندهای ذهنمان ( به همطرازی دختر ایستاده و کلاغ دقت کنید) باشد.

http://www.vincentcacciotti.com/large-multi-view/gallery/229508-4-18588/Painting/Oil/Surrealism.html

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: