عشق مقدس و عشق ممنوع(قسمت اول)

8 دیدگاه


یک زمانی بود که دیگر نمی شد به همه زنان به یک چشم نگاه کرد. تا قبل آن همه ی آنها تقریبا یک شکل بودند و فقط مهربانی یا نامهربانی آنها می توانست در نوع رفتار من به آنها تاثیر بگذارد. اما خب کم کم متوجه شدم که تفاوتهایی بین زنان است. در واقع نوع پوشش و نوع رفتار آنها خیلی شبیه هم بود . از طرف دیگر انگار یک چیزی زیر نای قسمت پایین مری من بود…درست یک کمی بالاتر از شکم که انگاری یک توپی داشت. این توپ آتشین به تناسب لوندی (که حالا دیگر برایم قابل درک بود) و بی روحی زنانی که میدیدم بالا یا پایین می رفت. آری من داشتم بالغ می شدم!

حالا سالها از آن روزهای پرهیجان گذشته و زندگی دوباره به همان کسلی قبل می شود. تا اینکه تابلوی «عشق مقدس و ممنوع» تیتان را مطالعه کردم. در نگاه اول مثل خیلی از تابلوهای کلاسیک دیگر است اما وقتی که بررسی می شود آنوقت می فهمی که هنوز باید پارو بزنی!

Titian: Sacred and Profane Love Location: Galleria Borghese Dimensions: 1.18 m x 2.79 m Created: 1514 Media: Oil paint Periods: Italian Renaissance, Renaissance

Titian: Sacred and Profane Love
Location: Galleria Borghese
Dimensions: 1.18 m x 2.79 m
Created: 1514
Media: Oil paint
Periods: Italian Renaissance, Renaissance

در ابتدا می خواستم عنوان را » عشق ممنوع و مقدس» ترجمه کنم. اما با مطالعه تابلو به این نتیجه رسیدم که عشق مقدس و عشق ممنوع درست تر است.

لازم است در ابتدا بگویم که این مقاله ی چند قسمتی در واقع ترکیبی است از ترجمه ی یک مقاله تحقیقاتی از دکتر دی استفانو در مورد این تابلو و حاشیه ای که این حقیر برآن نوشته و البته به نظرات شما وزین تر خواهد شد.

این تابلو در واقع به سفارش یک مقام ونیزی در قرن شنزدهم ترسیم شد که به مناسبت ازدواج او با بیوه جوان یعنی زن سفیدپوش است. سه شخصیت این تابلو زن، ونوس و کوپید یا فرشته عشق در کنار هم قرار است به تکریم ازدواج و تحریم روابط جنسی خارج از ازدواج بپردازند!  پیترهامفری Peter Humfrey می گوید این نقاشی شامل دو جنبه متفاوت زن که متضاد و عین حال مکمل یکدیگر است تشکیل شده است. یک طرف زنی با جایگاه اجتماعی بالا یا لباس هایی گرانقیمت و در طرف دیگر زنی برهنه که شنل قرمز رنگ او در کنار برهنگی اش تاکیدی بر جاذبه جنسی و جنبه شهوانی زن دارد.

اما از این نکته نباید غافل شد که هر دو زن مشابه ترسیم شده اند. Panofsky در اینجا با بیانی پیجیده این قسمت را تفسیر می کند که من نمیخواهم وارد آن شوم. به طور خلاصه او می گوید ما در اینجا » ونوس دوقلو» داریم.. پیکره ی برهنه نماد اساس جهان و نماد ابدیت است در حالی که پیکره ی دیگر نماد زیبایی فانی اما قابل فهم و قابل حس بر روی زمین است. » هر دوی آنها اما با ارزش و در محل خود شایسته ی ستایش هستند»

در تائید پاراگراف قبلی گفته شده است که ونوس برهنه نیازی ندارد که خودش را با زیبایی های دنیوی بپوشاند تا بفهماند که زیباست. او ایستاده است و در مقامی بالاتر قرار می گیرد. نقاش با حالتی تبعیض آمیز پس زمینه ی او را جوری ترسیم کرده که به او جلوه ی بیشتری می دهد و در مقابل ونوس پوشیده نشسته است و مقامی پایینتر دارد. و با متریال و اشیا دنیوی بسیاری پشویده شده است تا جلال و شکوه بیشتری به خود بگیرد اما بعید می دانم که موفق شده باشد. از طرفی به تقارن رنگ های سفید و قرمز دقت کنید. رنگ قرمز می تواند نماد معشوقه یا همسر و رنگ سفید نماد عروس باشد.

این البته تفسیر کلی این تابلو بود. در یادداشت بعد به ارتباط بین این تابلو و مریم مگدالنا(مجدلیه) خواهم پرداخت.

آثار سوزان جیمسون : ترکیبی از مینیاتور ایرانی، زنان برهنه و نمادهای کلاسیک

بیان دیدگاه


پیش نوشت: پس از کش و قوس های فراوان دوباره به همین کلبه ی قدیمی برگشتیم تا قدر عافیت بدانیم. چرا اینطور شد؟ مهم نیست … مهم است؟ شاید مهم باشد. اما فعلا همینجا  دور هم هستیم 🙂

———————————————————————————-

سوزان جیمسون Susan Jamisonهنرمند آمریکایی است که آثاری منحصر به فرد و عجیب دارد. تابلوهای او در واقع غیر قابل درک و سخت است.  او در وبسایت خودش می گوید زمینه  ی کارهای من زنانگی، نمادها به خصوص نمادهای داستان «سفید برفی» و مینیاتور ایرانی است. او به طور مشخص از لفظ «فمینستی» برای کارهای خودش استفاده می کند و چیرگی نمادهای داستان سفید برفی را می پذیرد. او توضیح زیادی در باره آثارش نمی دهد. البته این روش معمول همه ی هنرمندان است. اما با این وجود درک کارهای او سخت است. خیلی سخت..

ما زیبا هستیم

ما زیبا هستیم

در همه ی آثار او زنان برهنه هستند و چشمانی بسته دارند. همچنین در همه ی آثار زنان از گردن به بالا بدون پوست ترسیم شده اند و رگ ها و ماهیچه های آنها آشکار شده است. علت این موضوع با توجه با محوریت زنانه ی تابلوها می تواند تاکیدی بر احساسی بودن زن باشد. زنی که نمی خواهد ببیند و بر پایه آنچه از خواس فکری و شنیدن و دیدن که همگی بالاتر از گردن قرار دارد استفاده کند. بلکه میخواهد حس کند و طبیعی باشد. البته این حس بر خلاف تصور ما ضعیفتر از قدرت تفکر و خرد انسانی نیست. زیرا همانطور که میبینیم بر روی بدن اون که با تمام وجود لمس می کند نقش و نگارهایی صورتی رنگ و زنده شکل گرفته، حیوانات وحشی و خاص را رام و شیفته ی خود کرده البته شمای بیننده را مسحور خود می کند.  پس زمینه ی بدون شکل و اغلب تیره ی کارها حالتی بی نهایت به اثر می بخشد و تضاد رنگهای بدن فروغی فرازمینی به زن می بخشد.

مار سفید همواره نماد نیروی زندگی و انرژی است. مارها در بیشتر فرهنگ ها منبع اولیه زندگی به حساب می آیند  و منشا زندگی هستند. مار دو سر خود نماد باروری و زندگی بخشی است. عنوان تابلو نیز که می گوید » ما » حاکی از همذات پنداری با خصوصیات زنانه ی مار یعنی انرژی بخشی و باروری دارد.

trsut me in

Trust in me

CuriousWalk

Curious Walk

تابلوی دوم البته ترکیبی جالب دارد. جغد که پرنده ای مرموز و نمادین است به معنای بخش عجوزه ی الهه ها محسوب میشد. پیرزن یا عجوزه ای پیر که دست فریبکاران را نیز رو می کرده است. یکی از دلایلی که بشر از جغد می ترسد این است که او ترجیح می دهد در شب پرواز کند. در واقع عنوان تابلو و جغدی که کلمات » به من اعتماد کن» را می آورد یک پارادوکس ذهنی را ایجاد می کند مخصوصا وقتی که در نگاه اول  به نظر می رسد که جغد ماری را شکار کرده و برای زن می آورد. اما دست زن که در اینجا دوباره به حالتی بدون پوست درآمده گویی می خواهد که آن را پس بزند. آمادگی گرفتن شکار جغد را ندارد.  کلمات البته قابل اعتماد نیستند. زیرا که بیشترین جنگ های تاریخ به خاطر کلمات یا بد منتقل شدن مفاهیم بوده اند.  زنان گرچه معروف به استفاده بیشتر از کلمات و حرف زدن هستند اما به آن اعتمادی ندارند و احساس را از ورای پوستشان حس می کنند.

و اما تابلوی آخر که پیاده روی با حیوانات است می بینیم که از تیرگی سر و گردن زن کاسته شده و لبخندی محو دارد. این شاید به دلیل این است که او اکنون با حیوانات است و بیش از پیش با طبیعت رد آمیخته است.  شاهین که خود نماد آزادی، پیروزی و امید است شاید بیش از هرچیزی به زن رضایت خاطر می دهد.

تابلوهای زیاد و نمادین دیگری هم از این هنرمند وجود دارد که آنها را در صفحه فیسبوک قرار خواهم داد.

تابلویی از قضاوت کمبوجیه دوم ; پوست قاضی متخلف در حال کنده شدن اثر نقاش هلندی

بیان دیدگاه


تابلوی زیر مربوط به یک اثر تاریخی مربوط به دوران پادشاه هخامنشی است که در طی آن قاضی سیسامنس در جریان یکی از قضاوت های خود رشوه دریافت می کند. این موضوع به اطلاع کمبوجیه می رسد و او دستور می دهد قاضی متخلف را اعدام کنند و پس از اعدام پوست او را می کند و از پوست او برای روکش کردن صندلی قضاوت استفاده می کند. سپس فرزند او را به قضاوت می گمارد تا با نشستن بر همان صندلی که پوست پدرش بر او آن کشیده شده است حد و حدود خود را بشناسد.

Deutsch: König Kambyses und der Richter Sisamnes, Die Gefangennahme des Richters, Detail
English: The Judgment of Cambyses  1498 oil on panel

این مجازات ظالمانه با این هشدار به فرزند سیسامنس پایان گرفت :" به یا اشته باش که این پو ستین صندلی از کجا آمده است و مواظب تصمیماتی که میگیری باش" این دو تابلو که با هم تصویر شده است و با هم توسط حاکم شهر پراگ سفارش داده شد و در قضاوت خانه شهر آویزان شد تا هشداری باشد به قاضیان شهر برای تصمیم گیری های خود. این یکی از دلایلی است که افراد این تابلو با اینکه روایت کننده یک داستان اتفاق افتاده قبل از میلاد مسیح هستند اما لباس هایی مربوط به دوران قرن پانزده میلادی را پوشیده اند.

اما این تابلو به همین سادگی فقط روایت کننده ی محض نیست. شاید با بیان جزئیات تابلو بفهمید که تابلو جذاب تر از این حرف هاست. جرارد دیوید تلاش کرده است تا تمام جزئیات داستان را در تابلو بیاورد. مثلا در بخش پشتی تابلو یعنی در جزئیاتی که در پایین آورده ام صحنه ی دریافت رشوه را توسط قاضی می بینید.

جایی که پول به او پرداخت شده است. نکته جالب دیگر این است که ساختمانی که در پس زمینه دیده می شود در واقع یکی از لژهای شهر پراگ است. کمبوجیه، همان فرد ریش دار تاحدار در پنل سمت راستی است. افرادی که در کنار کمبوجیه دوم ترسیم شده اند اعضای شورای شهر پراگ هستند! دو بشقابی که در کنار صندلی قضاوت بر روی دیوار آویزان شده اند در واقع بی ارتباط با داستان نیستند. بشقاب سمت چپی مربوط به دساتان هرکول و همس خیانتکارش است که به مجازاتی دردناک می رسد. سیسامنس هم مجزات خیانت را عدالت را در اینجا در یافت می کند. بشقاب سمت راستی آپولو و مارسیاس را نشان می دهد. مارسیاس به جهت نافرمانی از آپولو که خدای او بود به سرنوشتی مشابه دچار شده است. پوست او نیز کنده می شود !

و در نهایت پرده آخر این داستان مربوط به پسر قاضی مجازات شده است در پشت صحنه قرار داردو بر روی صندلی قضاوت می نشیند. کلماتی که کمبوجیه به او می گوید که من برای شما به زبان انگلیسی می آورد تا سالیان سال برای هشدار دادن به قاضیان اتریشی استفاده می شده است.

“ You will sit, to administer justice, upon the skin of your delinquent father: should any one incite you to do evil, remember his fate. Look down upon your father’s skin, lest his fate befall you

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: