تصویری از جمشید شاه که ادعای خدایی کرد؟

62 دیدگاه


حتما همه ی شما «جمشید شاه» را می شناسید… پادشاهی است که به غلط پنداشته می شود که سازنده ی تخت جمشید است و البته به درست آن را آورنده ی نوروز می شناسند. اما کمتر کسی است که تصویری از این پادشاه اسطوره ای دیده باشد.نه در نگاره های پارسه یا همان تخت جمشید و نه در هیچ کجای دیگر ایران  نگاره ای منسوب به جمشید شاه دیده نشده است. این موضوع البته باعث تعجب است.

برای فهمیدن این مطلب اجازه بدهید ابتدا خلاصه ای از این اسطوره را از کتاب مهرداد بهار برای شما نقل کنم:

اهورامزدا خدایی بود که دین را به جم ارائه داد و او نپذیرفت ، پس او را پاسدار و سالار جهان کرد و در دوران پادشاهی او هیچ اهریمن و مرگ و پیری نبود.او جهان را سه برابر فراخ کرد و سیزده در کالبد دیوان بود تا بتواند در دوزخ بماند و راز سلطه دیوان را بیابد. به این ترتیب عمر جاویدان یافت. پس از آن مغرور شد و به دروغ ادعای چیزی را کرد که نمی دانست و گفت  من انسان و درخت و زمین را آفریدم و چون ادعای چیزی را کرد که نداشت پس فره ایزدی از او برفت و دیوان او را میرنده کردند و کیفر دادند که البته شاهنامه در اینجا اشاره کرده است که ضحاک او را به دو نیم کرده است که مطابقت دارد. به هر سوی او توبه کرد و در آن دنیا شاه بهشت شد.

ضحاک بر تخت شاهی در حال نصف کردن جمشید...!

شاید بد نباشد این مکالمه جالب را بین هرمزد و جمشید بیاورم :

هرمزد: ای جم نیکو از من بپذیر آموزش و بردن دین را و او به من پاسخ داد که من نه دهنده ام و نه آموزنده ام آموزش و بردن دین را. آن گاه من به او گفتم پس جهان من را فراخ کن و آن را ببالان  و پاسداری و سالاری آن را بپذیر پس او پذیرفت و «برنده ی » شاهی شد…

ریشه کلمه ی برنده شدن احتمالا در همینجاست… به هر حال از بحث خارج نشویم.

برای پیدا کردن نشانه ای از جمشیدشاه به ناچار به نام اصلی او مراجعه می کنیم. در اوستا به او یمه yima  و در سانسکریت به او Yima می گویند. اتفاقا در اساطیر هندو اروپایی هم «جم» داریم که با همین نام Yima شناخته می شود و البته هنوز هم در هند پرطرفدار است. او هم همانند جمشید شاه سرور و پادشاه بهشت و مردگانی است که به سعادت ابدی رسیده اند. یمه یا همان جم در اوستا دارای خواهری است که بنا به تحریک او با وی همبستر می شود و مردمان این دنیا پدید می آیند. یعنی او پدر تمام انسانها محسوب می شود . نام خواهر جم ، جمگ است.

جمشید شاه؟!؟

در واقع Yama یک اسطوره ی جهانی است به شکل های مختلف  در فرهنگ های مختلف حضور داشته است. همانطور که در لینک اشاره شده می بینید او در نپال ، تبت ، هند ، کره و به طور کلی کشورهای آسیایی به اسامی مختلف دیده شده است و در ایران هم به نام جمشید شناخته می شود.البته تناقض موجود در داستانهای اساطیری ما را کمی گیج می کند… مثلا آورده اند که اولین کشف کننده شراب یکی از زنان حرمسرای جمشید شاه است که به طور اتفاقی آن را از میوه های فاسد شده پیدا کرد… اما جمشید که خود انسان اول بوده حرمسرا از کجا آورده است؟

اما چرا در آثار باستانی ما هیچ نشانه ای از جمشید نیست؟شاید علت آن این باشد که جمشید همان میترا خدای ایرانیان می باشد که در همه ملل فرهنگ آن رخنه کرده است… البته برای ان نیز دلایلی چند در دست است:

بیشتر اوقات نگاره «یمه» را سوار بر گاو نشان می دهند… اگر به خاطر داشته باشید و به پیوند میترا که در همین وبلاگ به آن پرداخته ایم بروید می بینید که میترا هم همواره در کنار گاوی ترسیم می شود.

تصویری از یمه

دومین مورد :مهر یا میترا در آغاز بهار تجدید قدرت یا سلطنت می کند، همچنین نوروز و پیروزی جمشید نیز در بهار است.

سومین مورد:میترا و جمشید هر دو وظایف مشابهی دارند شامل برکت بخشی ،جنگاوری و حامی پیمانها بودن.

چهارمین مورد: میترا کاخی در البرز دارد که در آن نه شب هست و نه تاریکی و نه سرما و نه گرما ، نه بیماری و نه مرگ و جمشید  نیز چنین کاخی در البرز ساخته است.

پس می بایستی جمشید همان میترا باشد که البته تصویر میترا به وفور در نگاره های ایرانی دیده شده است. به نظر شما چطور؟ صحیح است؟

ویلیام بلیک ; این نقاش نیمه دیوانه که خدا را در نقاشی های مذهبی شبیه شیطان می کشید

45 دیدگاه


لفظ «دیوانه» همواره پناهگاهی  برای پنهان شدن نبوغ افرادی خاص در پشت این کلمه بوده است تا بتوانند با آسودگی خیال بیشتر به بیان عقاید خود بپردازند. در واقع بلیک ، همان سالوادور دالی زمان خود محسوب می شود.

اما در اینجا که من و شما درباره نقاشی ها و هنر صحبت می کنیم  وجود افرادی مثل بلیک غنیمت است چون نه طرفدار تندرویی دارند که در صورت بد صحبت کردن از او شمشیر از نیام برکشند و نه عقیده خاصی را ترویج داده اند تا ما با بحث درباره آن به ایشان توهین کنیم.

اصولا وجود افرادی که در تاریخ تاثیر گذار بودند ولی نمی توان درباره آنها بحث کرد نوعی توهین به بشریت محسوب می شود.

در سالهای قرن 18 میلادی مردم او را دیوانه به حساب می آوردند  و چندان جدی نمی گرفتند. آن چیزی که باعث می شود تا ویلیام بلیک را در میان مطالب وبلاگ بیاورم چیزی نیست جز توجه ویژه ی او به قدرت تخیل انسان. در کتاب «درک هنر»  اثر  هربرت رید از قول او نوشته شده که << طبیعت خطوط خارجی ندارد ، ولی تخیل انسان دارد >>  این جمله شاید بیش از حد فلسفی باشد. فکری متهورانه که شاید شما هم گاهگاهی به آن فکر کرده اید که زندگی توهم و تخیلی بیش نیست ، و در سطحی دیگر به این نتیجه برسید که وقایع پذیرفته شده در زندگی ما چیزی جز قدرت تخیل پدران ما نبوده است.

در  بررسی تابلوی زیر می بینیم که بلیک سعی وافری در ترسیم خطوط خارجی داشته است. یعنی برخلاف هنر لطیف  و روح پرور رمبرنت و ربنس که سعی می کنند خطوط پررنگ را در  تصاویرشان  محدود کنند و صورت ها را با سایه ها  ترسیم کنند، او بی رحمانه می کوشد تا با خطوط خارجی  و واقعی مشابه آنچه در طبیعت وجود دارد ما را با درونمان و تخیلمان روبرو کند.

خودش می گید :<< کمبود خطوط واقعی حاکی از کمبود اندیشه در ذهن هنرمند است ، چگونه می توان بلوط را از چنار و اسب تشخیص داد جز با این خطوط در برگیرنده؟ … >>

و در نهایت اضافه می کند :<< آنچه صداقت را از رذالت جدا می کند آیا چیزی جز همین خطوط سخت و نیرومند راستی و یقین است؟>> این جمله آخر او طعنه ای است به همه کسانی  که با کمک احساسات مردم مقاصد خود را به پیش می برند.مثلا در نوشته های قبلی شاید من سعی کرده باشم به کمک زیبایی و «لطافت » اثر توصیفی از آن ارائه دهم و احساسی خوب از یک نوع طرز فکر خاص را در شما برانگیزانم ، آیا این همان رذالت نیست؟

آغاز زمان اثر بلیک روایت انجیل

تابلوی بالا جزو نقاشی های کتاب مقدس می باشد ، خداوندگار آسمان و زمین را می بینید که در جایگاه خود نشسته و با نوری که از انگشتان خود ساطع می کند به خلقت می پردازد.

من واقعا نمی دانم که اسقف های آن دوران چه تصوری داشتند که اجازه دادند چنین اثری در کتب مذهبی جای بگیرد! این اثر جسارتی شیطانی دارد و تلنگری به انسان می زند که شاید از نظر حاکمان چندان مفید نباشد .

نکته اول در این نقاشی خطوط قوی در ترسیم خداوند است. طبق مقدمه ای که در بالا آوردم طعنه ای خواهد بود به اینکه این خداوند حاصل تخیل انسان است.

نکته دوم حالت شیطانی چشمان اوست که هیچ سنخیتی با آنچه یک فرد مذهبی از خداوند خود می شناسد ندارد.

نکته سوم اشاره مستقیم به مردانه بودن دین می کند. هم با مردانه تصویر کردن خدا و هم با شکل جام معکوسی که از  حالت نور تشکیل یافته است و نمادی است مردانه. همچنین او بر روی خورشید نشسته است که یادآور دورانی است که خدایان ، الهه ها بودندو از جنس زنان. این نیز طعنه ای است به گذر زمان از خدایان زنانه به مردانه.

نکته چهارم در تکمیل نکته بالایی است که خلقت از دست چپ صورت گرفته سات و هیچ اثری از دست راست  نیست. دست چپ نماد زن می باشد و اشاره به این دارد که هنوز این خدا نتوانسته کاملا زنان را به کنار بزند.

و جسورانه ترین نکته آن  حالت نشستن خدا می باشد که گویا این خدای خیالی( از نظر نقاش) در برابر خالق خود تعظیم کرده است. خوب دقت کنید… او به شما تعظیم می کند.به خالق خود…!

پ.ن1: درباره حالت انگشتان  اطمینان نداشتم. اگر دوستانی هستند که مفهوم آن را میفهمند (3 انگشت چسبیده در یک طرف و 2 انگشت در طرف دیگر) می دانند به ما هم بگویند.

پ.ن 2: آن چیز که شما از نقاشی درک  می کنید لزوما چیزی نیست که هنرمند در هنگام تصویر کردن آن دقیقا به فکرش باشد.

همه ی زنان مرموز تابلوهای داوینچی

55 دیدگاه


پیش نویس: ابتدا قصد داشتم یادداشتی درباره هنرمند پست مدرن به نام مارک تانسی بنویسم اما مطلب مقداری سنگین بود و نیاز به تحقیق بیشتری داشت پس ترجیح دادم این یادداشت را زودتر بیاورم.

هنگامی که تکه های پازل را در کنار هم قرار می دهیم جرقه هایی در ذهنمان ایجاد می شود که شاید ساختار ذهنی ما را به هم بریزد. این به هم ریختن برای بعضی خوشایند و برای برخی ناخوشایند و برای بعضی دیگر بی معنی است و به سرعت به ساختار اولیه باز می گردند.

می خواهم یک بررسی کلی بر روی زنان تابلوهای داوینچی داشته باشم. اگر به صورت آماری هم بررسی کنیم می بینیم که بیشتر شخصیت های اصلی تابلوهای داوینچی مربوط به زنان میباشند. در این میان آنطور که به نظر من آمده است شباهت های خاصی بین صورت زنان در بین تابلوهای بعد از شام آخر داوینچی وجود دارد. نقطه ی کانونی این شباهت ها به طور خاصی لبها و گونه های این زنان است. حتی چشم ها نیز بیشتر به صورت رو به پایین کشیده شده و نگاه بیننده را از چشم به لب هدایت می کند.

برای شروع من تعدادی تصویر که از تابلوهای مختلف داوینچی می باشد را بریده ام و با تاریخ ترسیم آن در پایین برای شما می آورم. مقایسه به عهده خودتان :

Madonna of the Rocks. 1482-1486

قبلا در این یادداشت نقاشی بالا را تفسیر کرده بودیم.

Virgin and Child with St. Anne. c.1502-1516

قبلا در این یادداشت نقاشی بالا را تفسیرکرده بودیم.

Mona Lisa (La Gioconda). 1503-150

قبلا در این یادداشت کمی درباره نقاشی مونالیزا صحبت کردیم.

The Virgin of the Rocks. 1506-1508

خوب… حالا  با دیدن تصاویر بالا و شباهت های آنها می خواهم 2 تابلو زیر را به عنوان نتیجه گیری بیاورم. یکی از دو تابلو ، تابلوی شام آخر است. شاید شما هم درباره وضعیت مرموز فردی که در کنار مسیح نشسته است چیزهایی شنیده باشید. بعضی ها می گویند او از حواریون نیست بلکه زنی است به نام مریم مگدالنا ( یا همون مجدلیه، قابل توجه بعضی ها) که روایات او در داستان های مسیحی و غیر مسیحی بسیار متغیر است اما نقطه مشترک همه آنها این است که به دست مسیح به راه راست هدایت شد.

از طرف دیگر مریم مگدالنا و مادر مسیح یعنی مریم عذرا در کارهای  مسیح به نظر می رسد که دارای شباهت های خاصی هستند و نیز هیچ گاه به صراحت نمی توان ادعا کرد که داونیچی از شخصیتی به نام مریم مگدالنا استفاده کرده است. به نظر می رسد این شباهت ها ما را به سمت موضوع خاص و آن هم» زن» بودن و به طور جزئی «مادر» و یا «الهه» بودن این شخصیت هدایت می کند.

حالا شباهت صورت و فیگور فردی که در تابلوی شام آخر سمت چپ مسیح (از دید بیننده) نشسته است و لباسی آبی با روپوشی صورتی رنگ دارد ببینید:

The Last Supper. c.1495-1498. Oil and tempera on plaster. Santa Maria delle Grazie, Refectory, Milan, Italy

پس از آن باید توجه شما را به یکی از آخرین تابلوهای داوینچی جلب کنم. تابلوی لدا و قو :

Copy of the Leda and the Swan by Leonardo. c.1505-1510. Oil on wood. Earl of Pembroke, Wilton House, Salisbury, UK

جالب ترین بخش سری تابلوهای داوینچی شاید همینجا باشد. اگر به توضیح لدا و قو توجه کنید متوجه منظور من می شوید. هنگامی که در اساطیر یونان زئوس خدای خدایان اسیر زیبایی لدا می شود در هیبت یک قو به زمین فرود می آید و با او عشق بازی می کند. لدا دختر پادشاه اسپارت است. جالب بود نه؟ حتما شما هم متوجه شباهت داستان لدا و مریم عذرا و همچنین مریم مگدالنا  هم شدید. شباهت بین صورت چهره با تابلوهای قبلی را هم در نظر بگیرید. کسانی که همراه با مطالب وبلاگ جلو می آیند بیشتر متوجه  منظور من میشوند.

افاضات اضافی:

می توان با نمادها و تصاویر و رازها انسان ها را گیج و شگفت زده کرد . می توان تفسیرها و تحلیل های مختلف از هر موضوعی داشت. می شود ناخودآگاه به سمت حقیقت یا جهل رفت. اما همیشه باید بدانیم که تمام سرگیجه های فلسفی و رازهای نهفته چیزی جز علم نیست. ساحره و جادوگری که با ترفندهای خود و پیش گویی های خود ما را شگفت زده می کند مسلما چیزی از ماورا نمی داند و فرستاده الهی نیست بلکه فردی دانشمندتر نسبت به زمان خود است و یا شاید علم را از جایی ، مثلا کتابی ، یافته و برای فریب مردمان به کار می گیرد. علمی که شاید خود هم آن را درک نکند  به همین سبب در دخمه تاریک خود پنهان می ماند. در میان همه ی خدایان این خدای هوش و ذکاوت است که تا کنون باقی مانده است اما ناگفته پیداست که هیچ گاه حریف خدای احساس نشده است.

منابع:

http://www.abcgallery.com

http://en.wikipedia.org/wiki/Leda_%28mythology%29