نقاشی کوروش بزرگ که در آن یهودیان در حال تکریم او هستند از نقاش معاصر آمریکایی

17 دیدگاه


این نقاشی و این یادداشت را فقط جهت خالی نبودن عریضه به مناسبت روز کوروش بزرگ قرار می دهم… مطلب مفصل تری در سال گدشته در این ارتباط نوشته شده بود.

 تیچرت 

M. Teichert  نقاش قرن بیست میلادی در انستیتوی هنر شیکاگو و نیویورک آموزش دید.

 

بررسی اشکال باستانی عجیب و مفهوم آنها(بخش پایانی)

14 دیدگاه


مطلب تا بدانجا رسیده بود که  شباهتهایی بین وحوش موجود در خواب و نمادهای زودیاک پیدا کردیم. حالا به بررسی اینکه زمان مورد نظر ما مربوط به کدام دوره می باشد می پردازیم:

پیوند بخش اول و پیوند بخش دوم

در کتاب پیامبر آریایی نوشته امید عطایی اینگونه نوشته شده: <<هزاره دهم یا بز:پادشاهی گشتاسب , بهمن پسر اسفندیار , همای دختر بهمن , دارای چهر آزادگان , دارای داریان , اسکندر رومی , اشکانیان و ساسانیان>>

همانطور که می بینید تاریخ مورد نظر ما در این دوره واقع شده است و در دوره ساسانیان پایان می یابد. برای خاتمه مطلب دوره های قوچ و بز را معرفی می کنم و نتیجه گیری را به عهده اهل فن می گذارم:

برگرفته از وبلاگ نسیم:

1)برج فلکی Aries(حمل،قوچ) اولین بخش از زودیاک می باشد و سمبل یا نشانه آن را گوسفند نر (Ram) تشکیل می دهد که منتسب به عنصر آتش است

10) برج فلکی capricorn(جدی ، بزغاله) دهمین نشانه از بروج فلکی است که با علامت بز کوهی (mountain goat) شناخته می شود و از عنصر زمینی نشئات می گیرد.

در ادامه مطلب وحش دوم و سوم را که قرار بود در پایان بگویم را می آورم:

<<وحش دوم مانند خرس بود و بر یک طرف خود بلند شد . در میان دندان هایش سه دنده بود و وی را چنین گفتند: برخیز و گوشت بسیار بخور!

وحش سوم مانند پلنگ بود  که بر پشتش چهار بال پرنده داشت. این وحش  چهار سر بود و سلطنت به او داده شد >>


COINS OF THE MEDO-PERSIAN AND GRECIAN EMPIRES The ram, symbol of Persia; and the goat, symbol of Grecia.



تصویر بالا نقشی از سکه های دوران باستان است که مربوط به پست قبلی است.


وحش دوم



خوب تفسیری دیگر از این تصاویر وجود دارد که می گوید وحش اول همان پادشاهی بابل و دومی پادشاهی ایران و سومی پادشاهی یونان و چهارمی پادشاهی روم است.


1. Babylonian Kingdom 2. Medo-Persian Kingdom 3. Grecian Kingdom 4. Roman Empire



می بینید چه تفاسیر آشفته ای از این خواب وجود دارد؟

شاید شما بتوانید از این مقاله نتیجه ای بگیرید.

راستی به نظر شما منشا نقش زیر می تواند از تعابیر باستانی بالا باشد؟


مربوط به دوره هخامنشیان



اشکال باستانی عجیب و مفهوم آنها از جمله شکلی که به عنوان نماد “کوروش بزرگ”به حساب می آید(بخش دوم)

32 دیدگاه


خوب در یادداشت قبلی صحبت هایی درباره بعضی از اشکال کردیم. برای این پست پیشاپیش باید یک عذرخواهی به خواننده محترم بکنم چون احتمالا این یادداشت تنها ساختار قبلی ذهن شما را به هم خواهد ریخت بدون اینکه نتیجه خاصی به شما بدهم. احتمالا بعضی از شما تصور کرده بودید که در یادداشت قبلی نتیجه ای که خواهم گرفت این است که کوروش همان ذوالقرنین می باشد. اما خواهیم دید که چنین نخواهد بود .

به آنجا رسیده بودیم که فرزندان کوروش  با نماد قوچ از بز که نماد یونان باشد شکست می خورند . در این رابطه شما می توانید شواهد زیادی پیدا کنید. من تصاویری که احتمالا می تواند به خواننده کمک کند را اضافه می کنم. از  جمله ی تصاویر تصویری است که به کوروش نسبت می دهند.

تصویر منسوب به کوروش که در دشت مرغاب کشف شده است

همانطور که در این تصویر می بینید کلاهی که کوروش بر سر گذاشته است دارای دو شاخ قوچ و مشابه همان حالتی است که در پست قبلی گفتیم یعنی یک شاخ رو به جلو و دیگری رو به عقب است .

و دیگری سکه ای است که اسکندر برای خود زده است و در آن کلاهی با شاخ قوچ بر سر نهاده است که به معنی شکست ایران است؟! . (این مورد نیاز به تحقیق بیشتر دارد و در واقع مطمئن نیستم…این به معنی این نیست که قوچ نماد اسکندر است بلکه فقط نشان دهنده غلبه اسکندر بر قوچ که نماد هخامنشیان می باشد است )

اسکندر با کلاه شاخ قوچ

و در کنار اینها ظرفی  از مصر که مربوط به دوره نفوذ ایران در مصر است.

مربوط به افریقا متاثر از ایران

خوب حتما مقالات و یا کتابهایی مثل کتاب ترجمه شده توسط باستانی پاریزی را خوانده اید که اشاره به این داشته اند که کوروش همان ذوالقرنین یا دارای دو شاخ است که می توانید به راحتی با جستجوی ساده به تعداد زیادی از این مقالات دست پیدا کنید. اما به نظر من نمی توان به سادگی در این مورد قضاوت کرد. بد نیست  به دو مقاله دیگر اشاره شود . یکی در وبلاگ ترمینوس که با وجود اینکه با تمام مطالب آن موافق نیستم اما به نکات خوبی اشاره شده و در نهایت با نتیجه ای  که گرفته می شود تا حدود زیادی می توان موافق بود :

«این مجسمه (منظور تصویر منسوب به کوروش)به احتمال بسیار زیاد نشانگر یک نماد است نه یک فرد مشخص!»

و در کنار آن مقاله ای که در یکی از فوروم های نامعتبر که معمولا مطالب را کپی می کنند پیدا کردم اما چون نتوانستم منبع اصلی را پیدا کنم ناچارا به همین فروم پیوند می دهم .نویسنده می گوید:

<< اما من چیز دیگری نیز به ذهنم می‌رسد و بعنوان پیشنهاد عرض می‌كنم:هخامنشیان دو تیره یا دو گروه از یك پدر بوده‌اند كه یكی كورش و كمبوجیه (می‌توان گفت كورشیان) و دیگر، داریوش و فرزندانش(می‌توان گفت داریوشیان) است. در كتیبه‌های هخامنشی نیز به این دو تیره اشاره رفته است و شگفت آنكه در منابع تاریخی ایران همچون شاهنامه دوران هخامنشی به دو نفز نامزد می‌شود: داراب(كورشیان) و دارا(داریوشیان) . بنابراین شاید منظور از ذوالقرین دو تیرهء هخامنشیان باشد.

اگر معنی واژه را همان «دارای دو قرن» در نظر بگیریم، سخن برخي از پژوهشگران نيز شایسته می‌نماید كه دو سده پادشاهی هخامنشی را نمایان می‌سازد.>>

خوب می بینید که موضوع به این سادگی هم نیست . نظر شخصی من این است (بدون اینکه بخواهم نتیجه مشخصی بگیرم ) قوچ باید جزو علائم مربوط به زودیاک باشد به این معنی که اشاره به دوره خاصی داشته باشد برای این منظور هم  تصویر زیر را که مربوط به نمادهای میتراییسم می باشد را نشان می دهم. این به این معنی است که دوره هخامنشیان بایستی با عصر قوچ یکی باشد و البته این موضوع نیازمند پژوهشی بیشتر است.

همانطور که می بینید این تصویر مشخصات وحش اول را هم دارا می باشد.

نکته دیگر: به نظر شما تصویری که در این بشقاب ساسانی دیده می شود فقط بیان کننده یک  داستان مشابه داستان بهرام گور است یا نمادی بر پایان دوره هخامشن و شروع دوره ساسانی؟گر این قوچ فقط به عنوان یک حیوان ساده منظور باشه که هیچ…اگر نماد هخامنشیان باشد که خوب باید بررسی شود و یا شاید در شروع دوره ساسانی عصر قوچ به پایان رسیده(طبق تذکری که دوستمان در نظرات دادند به منظور این نیست که دوره ساسانی بلافاصله بعد از دوران هخامنشیان شروع شده است.)

Sasanian_silver_plate

هنوز درباره وحش دوم و سوم صحبت نکردیم. با توجه به طولانی شدن مطلب ناچارا به پست بعدی ارجاع می دهیم شما را.

اشکال باستانی عجیب و مفهوم آنها از جمله شکلی که به عنوان نماد «کوروش بزرگ»به حساب می آید

30 دیدگاه


یادداشتی که در پی می آید حاصل حدود دو ماه تحقیق بر روی کتاب ها و صفحات مختلف اینترنتی است. با توجه به مبهم بودن مطلب و عدم اطمینان شخصی از نتیجه گیری مشخص خودداری کردم و فقط مطالب را به صورت خام می نویسم و نتیجه را به عهده خواننده می گذارم.
اگر خاطرتان باشد قبلا در اینجا درباره یونگ صحبت کرده بودیم . یونگ کسی بود که بر اساس رویاهای هر فرد و زندگی او می توانست مشکلات روانی او را شناسایی کند.گذشته از این یونگ به روان جمعی اعتقاد داشت و نیز معتقد بود که گاهی اوقات تعداد زیادی از افراد در مقاطعی از تاریخ خواب های مشابه می بینند که مربوط به همان روان جمعی است که گفته شد. هدف از این چند خطی که درباره یونگ گفتم این بود که  بگویم خواب هایی نیز در دوره هخامنشیان دیده شده که مشابه هم هستند و ثبت شده اند و بر اساس آن خواب ها مجسمه هایی ساخته شده است. این نشان دهنده همه گیر بودن آن رویاها بوده است.
درباره دانیال نبی در یادداشت مربوط به یکی از نقاشی های رامبرانت صحبت کرده بودم و می دانیم که معاصر کوروش بزرگ و در مقطعی از مقربان درگاه او بود.
مدتها بود که معنی مجسمه هایی که در جاهای مختلف می دیدم برایم نامفهموم بود. به هر حال پس از جستجوی زیاد خواب های دانیال نبی را پیدا کردم که با شکل این مجسمه ها هماهنگ است.
خوابی که دانیال نبی دیده و به صورت زیر ثبت شده است را می خوانیم و من عکس مجسمه هایی که بر اساس این خواب ها یافته ام را در کنار آن می گذارم:

نخستین خفتار:
شبگاهان در عالم رویا شده دیدم که ناگاه چهار باد آسمان بر روی دریای عظیم تاختند و چهار وحش بزرگ که با یکدیگر مخالف بودند از دریا بیرون آمدند.

اولین آنها مانند شیر بود و بالهای عقاب داشت و من نظر کردم تا بالهایش کنده شد; اون از زمین برداشته شده بر پاهای خود مثل انسان ایستاد و دل انسان به او داده شد.

فانس( یکی از اشکالی که مصریان از میتراییسم تاثیر گرفته اند)

زروان خدای زمان

وحش دوم و سوم  را موقتا حذف می کنم و به وحش چهارم میرسم:

وحش چهارم هولناک و مهیب و زورآور بود و دندانهای بزرگ آهنین داشت و باقیمانده را می خورد و پاره پاره می کرد و به پاهای خویش پایمال می نمود. او ده شاخ داشت که از میان آنها شاخ کوچکتر دیگری بر آمد و پیش رویش سه شاخ از آن شاخهای اول از ریشه کنده شد. این شاخ چشمانی مانند انسان و دهانی داشت که سحنان تکبر آمیز می گفت.

وحش چهارم

وحش چهارم

اببببببببببببببببب

همانطور که می بینید در یکی از عکس ها وحش چهارم را نماد امپراتوری روم معرفی کرده اما تعبیر دیگری نیز وجود دارد.

قبلا در یکی از پست هایم به نام بانوی پیشگوی ایرانی درباره سیبولا ها توضیح داده بودم. در یکی از این پیشگویی ها اشاره شده که مردی وحشی و خودکام و آتشگون سرزمین آسیا را به خاک و خون می کشدو درختی با ده شاخه بر جای خواهد گذاشت. این ده تن را از اسکندر تا آنتیوخوس چهارم می دانند.

در توضیحات آمده است که: وحش چهارم سلطنت چهارمین بر زمین و مخالف همه سلطنت ها خواهد بود و ده شاخ  ده پادشاه می باشند که خواهند برخاست و …

در بخش دیگری می خوانیم :

قوچی را دیدم که به سمت مغرب و شمال و جنوب( مشرق ذکر نشده) حرکت  میکرد و هیچ موجودی با او مقاومت نتوانست کرد و کسی نبود که از دستش رهایی یابد(…) اینک بزنری از طرف مغرب بر روی تمام زمین می آمد و زمین را لمس نمی کرد و در میان چشمان بز شاخی معتبر بود…

بز نماد یونان و قوچ نماد کوروش

ابولکلام آزاد در این مورد می گوید : در رویای دانیال کوروش به صورت قوچ در می آید ولی شاخ آن مثل سایر قوچها نیست بلکه یکی به جلو و دیگری رو به عقب است و عین این تصور را در پیکره کوروش می بینیم.

در جایی دیگر میخوانیم :

آن قوچ صاحب دو شاخ پادشاهان مادیان و پارسیان باشند. آن بز ستبر پادشاه یونان می باشد . وآن شاخ بزرگی که در میان دوچشمش بود پادشاه اول است…

همچنین در نوشتارهای یهودی – مسیحی قوچ و گوسپند نماد نیک و بز نماد شر است.

این مطلب ادامه دارد…

شب یلدا,شب تولد ایزد «میترا», مهر ایزد پارسی گرامی باد

46 دیدگاه


سقراط خطاب به آلکیبادس اول پادشاه یونانی:

<<اگر اجداد خود را در برابر اردشیر پسر خشایارشا نمایش دهی بی گمان بر تو خواهند خندید…>>

ببل

بدون شک برای نوشتن از میتراییسم بایستی بیش از8000 سال تاریخ ایران را ورق بزنیم پس در چنین یادداشت کوتاهی نمی توان به تمام مطالب اشاره کرد .

مطالب زیادی در نوشته های فارسی درون اینترنت می توان پیدا کرد که برای جلوگیری از اطاله کلام از آوردن دوباره آنها خودداری می کنم.برای این منظور وبلاگ  دوست خوبم بهاک را پیشنهاد می کنم .همچنین در تکمیل مطالب این پیوند اضافه می کنم که میترا داور مردگان و بر ارابه ای سوار است که چهار اسب سپید آن را می کشند که نماینده 4 عنصر  هستی هستند.

میترا سوار بر ارابه 4 اسبه

بایستی دقت کرد که این ایزد را با ایزد آناهیتا نباید اشتباه گرفت .آناهیتا نیز بر ارابه ای چهار اسبه سوار میباشد که اسبها نماینده باد و باران و تگرگ و ابر هستند. ونیز گفتنی است که در هنگام ظهور دوباره میترا و آناهیتا در روز رستاخیز هر دو سوار بر یک ارابه هستند.عکس زیر که از وبلاگ راییکا برداشته شده می تواند» تجلی» چنین نمادی در دوره مادها باشد هر چند که در واقع در توضیحات آن اشاره ای به میترا و آناهیتا نشده است.

درباره ارتباط بین ادیانی که منشا آنها میتراییسم است صحبت های زیادی شده است.فهرست وار به چند مورد اشاره میکنم که تاثیرات مهمی از میتراییسم ایرانی گرفته اند:میترای یونانی ,زرتشت, مسیحیت, یهود, اسلام, هوروس خدای آفتاب مصر,بودا و  تائوی چینی که در صورت لزوم برای رفع شبهه در کامنتها پاسخ گو خواهم بود.

در این میان به جالب ترین بخش ها اشاره میکنم:

زرتشت سوم در زمان گشتاسب هخامنشی ظهور کرد.گشتاسب قبل از کوروش بزرگ میزیست و یکی از حکام محلی به حساب میامدکه در عهد عتیق از او با عنوان «داریوش مادی» اسم برده شده است.گشتاسب از پذیرفتن دین زرتشت خودداری کرد  اما در همان هنگام 4 اسب سوار سبز پوش به حمایت از زرتشت از آسمان فرود آمدند و این باعث شد که گشتاسب در گسترش دین زرتشت بکوشد.(در اینجا نمادهای تکراری فرود خدایان(سفینه ها) و نیز 4 اسب میترا جالب است).

این زرتشت را از دو زرتشت قبلی که یکی مزدایی و دیگری زروانی است متمایز می کنند و میترایی می نامند.هدف از این روده درازی این بود که دین رسمی مهر را همین زرتشت در زمان هخامنش آورد و بر سه پایه ی «اهورا, میترا و آناهیتا» قرار داد که در گذر زمان به «پدر, پسر و روح القدس» تحول یافت.میترا پس از آن تبدیل به مسیحیت شد وهمزمانی ولادت عیسی و میترا نیز تاییدی بر این فرضیه است.

به سنگ نگاره دوره هخامنش زیر که تصویری از آناهیتا و میتراست نگاه کنید:

سنگ نگاره از میترا و آناهیتا از دوران هخامنشی

فیثاغورث در سیاحتنامه ی خود در صفحه 67 در توضیح آیین های ویژه مهرپرستی ناخودآگاه «شام آخر» را تعریف می کند:

<<زرتشت وظایف پیشوایی را به جای آورد(…)هر یک نانی خوردند و ظرفی آب نوشیدند و این نشا نه ورود به حیات جدید بود(…)یک روحانی (…) تاجی آویخته به نوک تیغ به آنان تقدیم کرد (…) و گفت مهر تاج من است>>

شباهت های این دو دین بسیار زیاد است و البته درباره چگونگی انتقال این دین به اروپا افسانه ای است که چندان صحیح به نظر نمی رسد ولی صحیح ترین روایت این است که با ازدواج دختر زرتشت به نام آناهید (آنائیس) با توما قیصر روم باعث انتقال میترا به روم و نهایتا ایجاد میترای رومی شد.

درباره انتقال میترا به مصر نیز باید به «آخن آتون» فرعون مصری  که مادرش از نژاد آریایی بود  نیز همسرش «نفرتی تی» که از آریای های میتانی بود باید اشاره کرد.»برتلو» عقیده دارد که ریشه آیین مصری آتون از معتقدات مزدایی ایرانیان پیش از زرتشت است و نیز فروید نیز آنها را متاثر از گاتهای زرتشت می شناسد.در این میان عکسی را که در کتاب پیدا کردم برایتان می گذارم که تصویر خود نیازی به توضیح ندارد و انتقال اسطوره های پارسی را به مصری نشان می دهد.با مقایسه دو تصویر شباهت های زیادی پیدا می کنید:

اما درباره اسطوره های میتراییسم مطالب زیر خالی از لطف نیست:

نخستین زوج انسانی در اسطوره های ایرانی «مشی و مشیانه » نام دارند و آشکار نبود که کدام نر و کدم ماده هستند و بر خلاف زرتشت که انسان اول را کیومرث میدانست میتراییسم کیومرث را فردی می داند که در رستاخیز در حالی که مشی و مشیانه به پهلوی چپ و راست او چسبیده اند ظهور می کند.تشخیص مرز بین زرتشت اول و میتراییسم چندان ساده نیست اما در زرتشت پسین سروش بخشی از وظایف میترا را بر عهده گرفته است.

میترا با قربانی کردن گاوگویای آرزویی است برای یک زندگی روحانی که به انسان اجازه می دهد بر عواطف حیوانی بدوی چیره شود و به آرامش دست یابد.

منابع:

کوته نوشت از کتابهای:

پیامبر آریایی نوشته امید عطایی

انسان و سمبولهایش نوشته کارل یونگ

اسطوره های سنتی نوشته جی سی کوپر

سیاحتنامه ی فیثاغورث

Older Entries

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: