آرتمیزیا جنتیلسکی شاید نقاش معروفی نباشد ولی نقاش مهمی است از آن جهت که برگ مهمی از تاریخ زنان چه در عرصه هنر و چه در عرصه فمینیسم (البته به عقیده شخصی من) به حساب میآید.
دوره رنسانس اروپا هر چند که منشأ پیشرفتهای زیادی در سبک زندگی بشری بود اما اگر منصف باشیم تأثیر واقعی و محسوس بر روی زندگی زنان نداشت. با این وجود زنانی مثل آرتمیزیا وجود داشتند که به حق افق دید بسیار گستردهای داشتند. زندگی عشقی پیچیدهی او در دوره جوانی و تجاوزی که به او شد، تأثیری بر او گذاشت که میتوان اثر آن را بر روی آثارش دید. علت علاقهی او به سرگذشت جودیث (که قبلاً دربارهی او هم مطلب نوشتهشده) نیز ناشی از همین موضوع است. دومین اثر عمیق بر زندگی هنری او از کاراواجو بود که میتوان آن را تلاشی هوشمندانه جهت اثبات خود دانست از آن جهت که با توجه به تفکر حاکم در آن دوره که زنان را ناتوان از انجام کارهایی در سطح درجه یک مثل کارهای کاراواجو میدانستند، او با تسلطی بینظیر مهارت خود را به رخ میکشید تا بتواند فکرهای درونی خود را برای افراد بیشتری به نمایش بگذارد.
در این یادداشت می خواهم تابلوی «سلف_پرترهی ترسیم یک نقاشی » را باهم به بحث بنشینیم.
(ca. 1630, oil on canvas, 96.5cm by
73.7cm, The Royal Collection,
Kensington Palace, London)
تابلو خود نقاش را در حال ترسیم کردن نقاشی نشان میدهد. متاثر از کارهای کارواجو، جلتینسکی هم از نورپردازی شدی استفاده کرده است. نور از سمت چپ تابیده میشود و به روی صورت و دست نقاش تابیده میشود. باقی جاهای تابلو تقریباً تاریک است اما با جزئیاتی دقیق ترسیم شده است. لباسی که بر تن نقاش است یک لباس کار نیست، بلکه لباسی است کاملاً مرتب و شاید کمی هم اشرافی با گردنبندی زیبا که در تضاد با دستانی است که در اثر کار کثیف شده است. البته به نظر میرسد پارچهی ارغوانی رنگ برای جلوگیری از لکههای رنگ استفاده میشود. سایه پردازی و جزئیات صورت دستکمی از یک عکس ندارد!
اما چرا من این را یک اثر فمینیستی خوب میدانم؟ به چند دلیل. اول اینکه این تابلو درست است که یک سلف _ پرتره است اما همزمان » شغل » نقاش را هم مشخص کرده است. این موضوع از آن جهت جسورانه است که در آن تاریخ فقط افرادی که مهم بودند پرتره داشتند و » سلف _ پرتره» ها هم توسط نقاشانی معروف ترسیم میشد که به خودشان و شهرتشان مطمئن بودند. حال در این میان زنی گمنام در عرصهای که به ندرت در آن زنها فعالیت میکنند اظهار وجود کرده است. حال از بخش شجاعانه کار که بگذریم، نوع ترسیم » زن» در این اثر است. در واقع بر خلاف فمینسیت های امروزی که در واقع به دنبال » نفی» خود و زن بودند هستند تا حقوق برابری زنان ( این البته از رفتارهای آنها که تلاش میکنند شبیه مردان شوند مشخص است) ، آرتمیزیا یک زن با لباسهای زنانهی معمول و شبیه به هر زن دیگری در آن دوران ترسیم کرده است. زنی با تمام ویژگیهای زنانهی خودش. همچنین با وجود زاویه خاص بدن، ماهرانه ویژگیهای جنسی زن کمرنگ شده است، یعنی نه خبری از سینههای جذاب زنانه است و نه خبری از گیسوی افشان و پریشان و نه خبری از چشمان سوزان. بیشتر شبیه به زنی که در حال کار خانهداری است اما به جای خانهداری ، نقاشی میکند.
بالاتر اشاره کردم که استفادهی او از سبک و روش کاراواجو شاید روشی هوشمندانه بود. این موضوع بیشباهت به داستان جودیث نیست که برای نفوذ به قلعه و غلبه بر سردار مرد از «شهرت» استفاده کرد . شهرت جودیث هر چند زیبایی بیمثال خود در میان «مردان» بود تا بتواند با کمک آن بر مردان پیروز شود، اما در اینجا آرتمیزیا از شهرت کاراواجو استفاده میکند تا بتواند در قلعه فعالیتهای اجتماعی مردان نفوذ کند. این موضوع از آن جهت مهم است که » مهم شدن» و قدرت یافتن زنی که به عنوان » جنس دوم » به حساب می آمده ( و هنوز هم در خیلی از جاهای نزدیک خودمان به حساب میآید) باعث میشود که به راحتی مورد تجاوز و آزار قرار نگیرد. نه به این جهت که قدرتی مردانه دارد ، بلکه از آن جهت که شخصیتی گیرا و باارزش دارد.
پ.ن:
کسانی که مایل به اطلاعات بیشتر و مقاله ای درباره این تابلو هستند می توانند این مقاله انگلیسی را بخوانند.
https://ritdml.rit.edu/bitstream/handle/1850/6095/MLesterKearse2007.pdf?sequence=1
آخرین نظرات داده شده