» لدای اتمی » نماد بشر معلق در پوچی

35 دیدگاه


در سال 1949 میلادی پس از آنکه بمب اتمی بر سر مردم  هیروشما فرود آمد ، دالی همسر خود را برهنه کرد ، تن او را عریان کشید  تا روح  لدای جدید بر اساس اسطوره های امروز بشر خلق شود.

این تابلو از چند جهت ارزش بررسی دارد . اول از همه نمادگرایی آن است . اما نکته دوم و مهم آن استفاده از تکنیک پیچیده ریاضی است. بررسی چگونگی استفاده از ریاضیات از آن جهت مهم است که قبلا دوستان انتقاد می کردند که باور اینکه کسی مثل داوینچی چنین تکنیک های پیچیده ای برای تابلوهای خود به کار گرفته باشد بسیار دور از ذهن است اما در این یادداشت خواهیم دید که این موضوع دور از ذهن نیست.

پرده ی اول :

اگر به خاطر داشته باشید قبلا در این یادداشت به اسطوره ی » لدا و قو » اشاره کرده بودیم. موضوع اسطوره را از این وبلاگ کپی می کنم تا با هم بخوانیم :
يکی از اينها مربوطه ميشود به اسطوره ی زيوس و لدا(Leda) ملکه اسپارتا. او زن بسيار زيبايی بود و زئوس هرچه تلاش برای بدست اوردن عشق او کرد موفق نشد. زئوس خود را به شکل يک قو در آورد و اين قو انقدر زيبا بود که لدا عاشق او شد و بعد از آن لدا تخم گذاشت  و از اين تخم دو بچه [ دو قلو . فوسکا] بسيار زيبا بدنيا آمدند که يکی [Castor and Pollux فوسکا]او ديگيری هلن و[ کلیمنتسرا.فوسکا]  است . اين صورت فلکی برای جشن گرفتن برای اين قوی زيبا بوجود آمد.
داستان ديگر اين است که اين قو حيوان Cassiopeia (در افسانه آندرو مدا در موردش صحبت شده است)بوده است.
داستان ديگر اين است که اين قو پسر نپتون  Cionus است که توسط آشيل خفه شد و نپتون برای جادانه نگه داشتنش او را به صورت يک قو در آورد و در آسمان جا داد.

اسطوره لدا، به طور کلی اسطوره ای تجاوزکارانه است که در قالب عشق خود را می نمایاند. لدا شاید با علاقه قلبی با زئوس به تخت رفت ولی او فقط به » قو » فکر می کرد نه به زئوس ، به همین دلیل غالبا در این داستان از لفظ  » تجاوز » به لدا استفاده می کنند که فرزندان این عشق بی سرانجام مایه بدبختی های زیادی برای انسان های عادی شدند که معروفترین آنها داستان هلن است که منجر به جنگ تروا شد. البته از این نکته نباید غافل شد که لدا در آن زمان شوهر داشته است و همان شب نیست با شوهرش همبستر بوده است و چون در یک شب دو بار عمل نزدیکی را انجام داده پس دو تخم گذاشته است !!! در واقع به شخصه فکر می کنم علت انتخاب چنین سوژه ای توسط دالی بعد از جنگ همین وضعیت بغرنج رفتار آمریکا در انتهای جنگ دوم جهانی باشد که شاید در ظاهر منجر به ایجاد صلح شد ولی در واقع تجاوزی وحشتناک بود که فرزندانی » بد یمن»  به دنیا آورد.

Artist Salvador Dalí Year 1949 Type Oil on canvas Dimensions 61.1 cm × 45.3 cm (24.1 in × 17.8 in) Location Dalí Theatre and Museum, Figueres

در این تابلو همسر دالی را می بینید که با حالتی خاص و به صورت کاملا برهنه در نقش لدا قرار گرفته است و اطراف او توسط دو جعبه چهار گوش ، کتاب ، تخم مرغ و ابزارهای ترسیم هندسی به صورتی کاملا شناور دیده می شود. در این تابلو همه چیز شناور است . حتی آب دریا بر روی ساحل قرار ندارد و شناور است. کوه هایی که در پشت می بینید طبق نظر نقاش مربوط به Cap Norfeu می شود که محلی در اسپانیا است.

تا اینجا تمام مطالب مربوط به حقایق و اسناد بود. اگر بخواهیم کمی اظهار نظر کنیم در این مورد باید به مقایسه تابلوهای قبلی و نسل کلاسیک لدا و قو با این تابلو بپردازیم. قبلا تابلویی از داوینچی با همین موضوع دیده بودیم. شخصا فکر می کنم نشان دادن یک اسطوره ی قدیمی با شمایل جدید مفهومی ندارد جز نشان دادن تغییر سرگرمی های بشر! به جای تخم مرغ هایی که از یک زن به وجود می آید و در آن کودکانی دوقلو وجود دارند اینبار با ابزارهای مهندسی و کتاب روبرو می شویم و البته یک تخم مرغ که شاید قبل از آنکه ما را به یاد تولید مثل بیاندازد ، ما را به یاد نمیرو می اندازد! هیچ تماسی در میان اجزای تابلو وجود ندارد و همه چیز معلق است. اگر شما فیلم لحظه انفجار بمب های هسته ای را دیده باشید آنگاه درک چنین حالتی آسان خواهد بود. دقیقا شبیه به لحظه ای است که  انرژی حاصل از انفجار همه چیز را معلق می کند.

کتاب نماد  یادگیری  و تخم مرغ نماد شروع زندگی دوباره است. تخم مرغ در فرهنگ انگلیسی میتواند نماد شخصیت افراد باشد چون خوب بودن یا بد بودن شخصیت افراد را به خوب یا بد بودن یک تخم مرغ تشبیه می کنند.


اپیزود دوم :

   سالوادور دالی  درباره این اثر خودش می گوید : این نقاشی را بر اساس تئوری جدید » تماس اتمی » ترسیم کرده ام که پایه و اساس آن در علم فیزیک بر مبنای فعالیت های بین اتمی می باشد. لدا ، قو را لمس نمی کند ، لدا پایه را لمس نمیکند و پایه بر روی زمین قرار نگرفته است و الخ . او اضافه می کند که نشان دادن این تعلیق یکی از جنبه های مقیاس اتمی است .

این اثر بر مبنایی کاملا ریاضی ترسیم شده است و هنرمند چنیدن مرتبه مجبور به بازآفرینی اثر شده است تا بتواند ترکیب را درون یک پنج ضلعی که بر مبنای عدد طلایی  ترسیم شده است قرار بدهد.

طرح اولیه شماره یک
طرح اولیه شماره دو

فرمول ریاضی که نقاش از آن در ترسیم اثر استفاده کرده است را می توانید در گوشه پایین سمت راست طرح اولیه شماره دو ببینید . همچنین اگر به مطالب مربوط به پنج ضلعی ها در هنر علاقه مند هستید میتوانید این یادداشت را هم ببینید .

همانطور که می بینید لدا در میان 5 ضلعی نشسته است و هر کدام از گوشه های 5 ضلعی در محلی قرار دارد که میتواند نمایانگر 5 نماد کمال باشد: 1 ) عشق  2 ) واژه یا کلمه  3) عزم و اراده  4) راهبری  5) نور یا حقیقت

برای این تابلو بحث های زیادی می توان پیش کشید که  ترجیح می دهم ادامه آن را به همراه شما در بخش نظارت بنویسم.

چه چیز باعث شباهت بین اسطوره ها و ادیان می شود؟ و تاملی بر داستان یونس پیامبر و ماهی

48 دیدگاه


همه ی ما در زندگی خود با داستان ها و قهرمان ها در ارتباط بوده ایم. جدای از اعتقاد داشتن یا نداشتن به آنها باید پذیرفت که اسطوره ها نقشی بزرگ بر روان انسانها دارند. اما در این میان نکته ی جالبی که در بررسی ادیان و اسطوره ها به آن بر می خوریم شبیه بودن ساختار کلی آنهاست. درباره یکسان بودن این ساختار مثالهای زیادی در همین وبلاگ آورده شده است که فکر نمی کنم نیازی به تکرار آنها باشد. اما امروز می خواهیم از جنبه ای دیگر به این موضوع بنگریم . جدا از اینکه آفرینندگان اسطوره ها و داستانها چه هدفی در سر داشته اند وجود چنین وحدت نظری در میان ادعاهای آنها که گاه هزاران کیلومتر از هم دور بوده اند بسیار جالب است. این موضوع وقتی جالبتر می شود که این یکتایی در ریاضیات نیز به چشم می خورد. مقایسه بین روح ریاضیات و روح اسطوره سازی را به شخصه جایز می دانم.زیرا هر دو نشان دهنده ساختار خاص ذهن بشر است.

به طور مثال در ریاضیات مثلث خیام- پاسکال را داریم که به شکل زیر است:

1

1            1

1            2             1

1            3             3              1

1            4             6             4               1

و در بخشی دیگر از ریاضیات که کاملا مستقل از جبر است داریم:


می بینیم که اعداد به همان صورتی که در مثلث خیام – پاسکال مشاهده شده اند در پایین نیز ظاهر شده اند.

اصولا به چنین پدیده ای می توان گفت یکتایی. این یکتایی به نظر اجباری و خارج از اراده انسان می رسد. زیر بنای این طرز فکر می تواند اتفاقی  و یا فطری باشد و حتی ممکن است اکتسابی باشد.

خوب ! حالا به بحث اسطوره های خودمان بازگردیم. این حالت یکتایی ذهن بشری تا حدودی برای شخص من می تواند پاسخگوی سوالات بیشمارم در باب شباهت اسطوره ها و حتی ادیان باشد.

آنچه در اسطوره ها بیشتر به چشم می آید » قهرمان سازی » است.  وجود این خصلت نشان دهنده عدم رشد روانی جامعه ای است که اسطوره می سازد. بهتر در اینجا به نقل قول از پرفسور رادن بپردازم تا شما هم بتوانید به راحتی قضاوت کنید، او می گوید :

<<چهار دوره در تحول اسطوره ی «قهرمان» متمایز شده اند : 1. دوره حیله گر 2. دوره سگ تازی  3.دوره شاخ قرمز  4. دوره دوقلوها:

1.دوره حیله گر : مربوط به ایتدایی ترین دوره زندگی انسان است. دوره ای که بشر تحت تسلط امیال خودبه سر می برد و وضعیت روحی یک کودک را دارد. او بی رحم ، بدبین و بی احساس است.

2. دوره  سگ تازی :او ابتدا به شکل حیوان و سپس در اثر کمال به صورت یک انسان زندگی می کند. او متمدن تر از انسان قبلی است و غریزه های خود را اصلاح کرده است.

3. دوره شاخ قرمز :  قدرتی فوق بشری دارد ، اما هنوز نیاز به خدایانی دارد که کاستی های او را جبران کنندتا بتواند بر نیروهای اهریمنی پیروز شود. در نهایت خدایان از زندگی او ناپدید می شوندو همانند یک انسان کامل زندگی می کند.

4. دوره دوقلوها : دوره ای که خدایان به کنار گذاشته می شوند و انسان ها به عمل می پردازند تا رویا ، آنها شکست ناپذیرند  اما آنچنان مغرور می شوند که یکی از 4 حیوان نگهدارنده زمین را می کشند. پس به واسطه ی غرورشان مستحق قربانی شدن هستند.>>

به طور خلاصه پرفسور رادن عقیده دارد که عدم تکامل روانی در بشر این نیاز را در او به وجود می آورد که قهرمان سازی  و » خدا سازی » کند تا بتواند کاستی های روان خود را جبران کند. هر چه این بشر ناپخته تر باشد نیاز به قربانی کردن برای خدایان را بیشتر در وجود خود حس می کند. مثلا در دوره سوم ، انسان ها برای خدایان قربانی می شدند و در دوره چهارم حیوانات برای آنها قربانی می شوند. همچنین افسانه دوقلوها تلویحا اشاره می کند که این بشر که اکنون بر طبیعت غلبه کرده و شکست ناپذیر شده است ممکن است آنچنان مغرور شود که یکی از چهار حیوان نگهدارنده زمین را بکشد (نابودی محیط زیست) و در نتیجه خود نابود شود.

انسان در دوره ای شاید نیاز داشته است که برای رسیدن به خودآگاهی نبردی با نیروهای اهریمنی داشته باشد. در این میان گاهی این «قهرمان » پیروز نمی شود.

یونس و ماهی

مثل داستان بلعیده شدن یونس توسط ماهی که در شکم او به سفر دریایی شبانه از غرب به شرق  که حرکت نمادین خورشید از غروب تا سحر است. این نشان  دهنده ی قهرمانی است که نتوانسته بر «خود ویرانگر»  پیروز شود اما به طرز عجیب و ناملموسی انسانی رفتار می کند. مقایسه کنید با قهرمانانی که باکشتن اژدهاها و عفریته ها به هدف دست پیدا می کنند. این خشونت و خونریزی ممکن است ما را به هدف برساند ولی چیزی به کمال بشری اضافه نمی کند. خشونتی که در داستان یونس و ماهی نیست.او در نهایت از دهان ماهی بیرون می آید و زندگی دوباره را شروع می کند.


اگردنیای ما 4 بعدی بود ، اکنون به جای دین های سه خدایی ، دین های 4 خدایی داشتیم

33 دیدگاه


یکی از مباحثی که بسیار مورد علا قه من است ارتباط بین هنر و ریاضیات است. این ارتباط اغلب نا آگاهانه است . اما گاهی هم آگاهانه از روابط ریاضی برای خلق آثار زیباتر استفاده می شود.

اولین موضوعی که قصد مطرح کردن آن را دارم حضور عدد 3 به عنوان نمادی قدرتمند در آثار هنری است. فکر می کنید ریشه این نماد در کجا باشد؟ من با ایده گرفتن از کتاب Prelude to Mathematic نوشته ی Waltrer Warwick Sawyer  فرضیه ی خود را مطرح می کنم . در ادامه ی این مبحث در بخش نظرات باشما دوستان به بحث می نشینیم.

همانطور که قبلا در یادداشت هی مختلف درباره حضور نمادهای سه گانه در همین وبلاگ صحبت کرده بودیم از جمله در این یادداشت ، می دانیم که عدد 3 نمادی مهم است .


«سه » نخستین عدد دربرگیرنده ی همه است ، نیروی 3 عالمگیر است و نشان دهنده ی طبیعت سه گانه جهان یعنی آسمان ، زمین و آب است . 3 یعنی تولد ، مرگ ، زندگی – آینده ، گذشته و حال – در داستان ها سه شاهزاده داریم  ، سه جادوگر داریم و سه خواهر عجیب یا سه برادری که به دنبال سرنوشت می روند ، سه پری ، سه خدا و تثلیث های بی شمار مسیحی ، یونانی ، بودایی و میترایی و … از دیگر مواردی است که نشان می دهد این نماد از اعماق روح بشریت سربرآورده است.

 

تثلیث در مسیحیت

 

 

حال من فرض می کنم که شما یک فرشته هستیدکه بسیار باهوش هستید. فرشته موجودی است که فاقد تجربه ی فیزیکی است. طول ، رنگ و مواردی اینچنینی برای شما مفهومی نخواهد داشت.


فرض کنیم که قرار است در یک مکالمه تلفنی بین من و شما توضیحاتی درباره زندگی روی زمین برای شما بگویم.با توجه به اینکه شما به جز هوش و نبوغ حسی برای درک ندارید پس من ناچارم این توصیف را به کمک الگوریتم های خاصی تعریف کنم.

من اگر بخواهم x کیلومتر به سمت شمال بروم ، y کیلومتر به سمت شرق و z کیلومتر به سمت بالا بروم باید از تابع s2=x2+y2+z2 استفاده کنم. اگر از بالون یا هلیکوپتر استفاده کنم چنین رابطه ای امکان پذیر است اما اگر فقط اتومبیل داشته باشم فقط در جهت شمال و شرق s2=x2+y2و اگر درون قطار باشم فقط در جهت شمال یا شرق s2=x2 می توانم حرکت کنم.

حالا من باید مفهوم اعداد را به شما منتقل کنم. برای این کار 3 بار به لبه ی گوشی می زنم و سه بار صدای تق می آید. شما فرشته ی باهوشی هستید پس به سرعت مفهوم عدد 3 و به همین ترتیب اعداد 1،2،3،4 و …را می فهمید.

 

سه بال زرتشت نماد گفتار نیک ، پندار نیک ، کردار نیک

 

 

سپس به شما می گویم یک نقطه یک عدد تنها یا x است و یک صفحه x,y  است . پس با سه عدد x,y,z می توانم به شما فاصله را نشان بدهم و دنیا را برایتان توصیف کنم ، به شما خواهم گفت :

یک خط:  s2=x2

یک صفحه : s2=x2+y2

یک فضای سه بعدی : s2=x2+y2+ z2

سپس سکوت می کنم…

شما از سکوت من نا امید خواهید شد! چون انتظار دارید یک فضای 4 بعدی هم تعریف کنم و به همین ترتیب 5، 6، و …

از نظر ریاضی هیچ دلیل روشنی برای توقف روی عدد 3 وجود ندارد.

نکته هنگامی واضح تر می شود که بگویم من می توانستم یک جهان دوبعدی برای شما بیافرینم… جهانی که در آن سایه ها زندگی  می کنند و فقط شمال و شرق را می شناسند اما «بالا» ندارند.

ممکن است بپرسید پس بالا یا پایین صفحه چیست؟ من به شما می گویم : شما مجاز به چنین پرسشی نیستید. در جهانی که از یک صفحه درست شده است این سوال مفهوم عینی ندارد. ضمن اینکه من می توانم سایه ها را از بالا  ببینم و بر زندگی آنها تسلط داشته باشم اما آنها نمی توانند وجود من را حس کنند. چون دنیای من سه بعدی و دنیای آنها دو بعدی است. در واقع همین » بعد اضافه» قدرتی بی نهایت را به من می بخشد.

در دنیای سه بعدی ما هم وضع به همین منوال است. ممکن است شما بعد چهارمی به نام زمان بسازید. آن گاه مثلا اگر فردی درون زندان گرفتار باشدمی تواند با حرکت در زمان ، مثلا به سمت گذشته ، زمانی که زندان هنوز ساخته نشده بود برود و 300 متر حرکت کند و به زمان حال برگردد. حالا او از زندان آزاد شده است. شما به عنوان ناظر فقط ظاهر شدن و ناپدید شدن او را می بینید چون فضای شما سه بعدی است.

به هر حال این یک خیال محض(فضای 4 بعدی یا بیشتر) است که می توان تصور کرد ولی نمی توان انجام داد. فلاسفه به این موضوعات می اندیشند ولی اینها اندیشه های بی حاصلی است. این حقیقت ریاضی است که چنین قوی در نمادهای ما به صورت ناخودآگاه رسوخ کرده است.

من به شما قول می دهم اگر این جهان 4 بعدی بود اکنون به جای تثلیث ، تربیع داشتیم !


%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: