بسیاری  از نمادها در زندگی و محیط ما به وفور دیده می شود. هنگامی به بررسی ریشه های آن می پردازیم ناچارا به نشانه های دینی می رسیم. در واقع نظر شخصی من این است که نمادها بهتر از هر کتاب تاریخی می توانند روایتگر سرگذشت مردمان باشند. نمادهای مثل تکه فسیل هایی هستند که  روند تکامل را به ما نشان می دهند. در این میان روشی که در این وبلاگ داریم بهره مندی از نقاشی ها است.

با این حال بررسی ریشه های یک نماد ممکن است ما را دچار مشکلاتی کند. پس بهتر است اینجا دوباره تذکر بدهم که قصد ما نتیجه گیری نیست و فقط روایتگری خواهیم بود برای نتیجه گیری شما.

اگر خاطرتان باشد در یادداشت قبلی آخرین تصویری که گذاشتیم، تصویر زیربود :

حالا بهتر است کمی از تحقیقات ویلیام هنری دور شویم و به توضیحاتی که لازم است بپردازیم :
همانطور که می دانید در کتاب های تورات ، انجیل و قرآن از سرزمینی به نام «سرزمین موعود یا مقدس » نام برده شده که به بنی اسراییل بخشیده شده است. در واقع در تورات آیه ای است که اسراییلیان بر اساس آن ادعای مالکیت بر سرزمین های کرانه باختری را دارند. موضوعی که در اینجا کمتر به آن توجه شده است این است که چه اتفاقی افتاد که این سرزمین مقدس شد.
داستان از این قرار است که «قوم برگزیده» خدا به موسی شکایت بردند از مشکلات خودشان و از او معجزه ای دیگر خواستند. ابتدا خداوند خشمگین شد و این مار را به جهت کشتن مردمان فرستاد اما به دعای موسی  نیش او شفا بخش شد.

موسی را می بینید که نشان سرزمین موعود را به مردم نشان می دهد

همانطور که در تصویر بالا دیدید صلیب و مار  به شکلی هستند که سالها بعد عیسی بر فراز صلیب دیده شد. نکته جالب دیگر این است که از این مار معجزاتی دیده شد که بعدهای منسوب به عیسی شد . این مار با نیش خود بیماران را معالجه  می کرد!  قبل از آنکه این موضوع و شباهت آن با شفا دادن عیسی توسط » آب دهان » دقت شود این سمبل تبدیل به سمبل پزشکان گردید. اما قبل از اینکه بخواهیم به شباهت نیش و آب دهان دقیق شویم نباید فراموش کنیم که نماد مار به دور صلیب از گذشته های دور نماد کیمیاگران بوده است. کیمیاگرانی که می خواستند علمی را بدست آورند تا به کمک آن بر جهانیان تسلط پیدا کنند.برای اینکه بخواهیم ادعا کنیم که تمام این سناریو زیر سر این کیمیاگران است باید کمی بی انصاف باشیم.
اما در این میان آنچه پیش بینی نشده بود شیرینی قدرت در میان زمامداران عیسوی بود. ناچارا برای اینکه  بتوانند کمی از ادعای یهودیان و تاثیر آن بر دین خود بکاهند ، «مار» را شیطانی جلوه دادند.این مسئله در کنار ضد زن شدن کلیسا نشان دهنده تلاش کلیسا برای قبضه کردن قدرت بود. «مار» از طرف شیطان به سمت حوا رفت تا آدم را از لذت بهشت همیشگی محروم کند!

شاید جالب باشد که بدانید که میکل آنژ در کلیسای سیتین ، اشاره کمرنگی به این «مار بر صلیب » کرده است.

اثر میکل آنجلو که در بالای آن نقش مار بر صلیب را می بینید

اما باید دقت کنید که داستان موسی در اردن امروزی در کوههای نیبو رخ داد ولی داستان مسیح در بیت اللحم.

شاید لازم باشد به ریشه های قدیمی تر  این نماد و همچنین کیمیاگران بیشتر توجه کرد. اما صرفا  نمی توان منکر فاصله زمانی  بین عیسی و موسی شد. این شباهت را چگونه می توان تفسیر کرد؟ اگر بخواهیم فرض کنیم که کسانی از داستان مار و موسی خبر داشتند و می خواستند با کمک آن فردی را به نام عیسی به مردمان قالب کنند تصوری بس ساده انگارانه است. ارگ بخواهیم فرض کنیم که گروهی با قدمت چنیدن هزار ساله این سناریو را به پیش می برند ، آنهم تصوری بس دور و دراز و تخیلی است.

شاید بهتر باشد باز هم به روانشناسی یونگ متوسل شویم. قبلا هم در این مورد صحبت کرده ایم. اما باز هم به طور خلاصه می توان اینطور گفت که روان جمعی بشر ناخودآکاه به سمت و سویی می رود که قبل از آن تاثیرات خاص خود را پذیرفته است.. می توانیم روح بشر را یک کلنی متشکل از تمام مردمان در طول کل تاریخ فرض کرد. مثل انسانی که تمام سلول هایش در تمام طول عمر  بارها و بارها عوض می شود اما خاطراتش هیچگاه نابود نمی شود. این روح جمعی بشر هم اینگونه رفتار می کند. با خاطراتی که از قبل می داند و ما به عنوان تک سلول ها ازکلیت آن بی خبریم و ناخودآگاه صحنه ها و نمادهای تکراری در تاریخ خلق می کنیم. اما این تکرار بسی کاملتر و پخته تر از قبل است.

Moses lifts up the brass snake, curing the Israelites of snake bites. Hezekiah called the snake Nehushtan.