تابلوی بالا اثری دیگر از هنر مسیحیت است که توسط دلارو فرانچسکو نقاش ایتالیایی قرن 15 میلادی ترسیم شده است. این جناب فرانچسکو قبل از اینکه یک نقاش باشد ، یک ریاضیدان ماهر بوده است به همین دلیل تمام تابلوهای او بر اساس اصول ریاضی خاصی ترسیم شده است که دانستن آنها خالی از لطف نیست. این تابلو در واقع یک تابلوی سفارشی بود توسط یکی از دوک های ایتالیا که در تصویر به صورت زانو زده در مقابل مسیح و البته یحیی تعمید دهنده دیده می شود. مریم و فرزندش در مرکز تصویر مشخص هستند و بقیه قدیسان نیز همانطور که می بینید دراطراف دیده می شوند.
عرض به خدت عالی تبار شما که در بالای سر مریم یک صدف در سقف دیده می شود که از درون آن مرواریدی درشت آویزان است.وجود یک مروارید و صدف چندان سوژه متداولی برای نقاشی های مذهبی به حساب نمی آید هر چند که به نظر می رسد مفهوم نمادین آن واضح است. از آن جهت که صدف مروارید را فقط از طریق یک قطره آب و بدون دخالت موجود دیگری متولد می کند که یادآور باکرگی مریم می باشد. اما این سمبل از آن جهت نامناسب است که بیشتر از آنکه یادآور مقام روحانی باشد ، یادآور َتعلقات دنیوی است. از طرف دیگر همانطور که خودتان تا به حال دیده اید شکل مروارید به هیچ وجه بیضی و صاف نیست و بیشتر حالت دایره دارد تا بیضی و تخم مرغی شکل.

تقارن هندسی که در اغلب آثار هنری قدیمی استفاده میشود. توجه بفرمایید که این شکل مختص این نقاشی نیست
این تخم درشت در واقع تخم شترمرغ است. این حیوان عجیب و غریب از دوران قدیم به خاطر شکل و رفتار عجیب و غریبش هم برای مردم و هم برای هنرمندان الهام بخش بوده است، البته نه از جنبه مثبت آن. در باور عمومی اینطور شایع است که شترمرغ حیوان فراموش کاری است که تخم میگذرد و تخم خود را در شنها پنهان می کند. سپس او فراموش می کند که تخم خود را کجا پنهان کرده است. ناچارا تخم زبان بسته اگر خوش شانس باشد با گرمای آفتاب موجود درون خود را پرورش می دهد و به دنیا می آورد. همانطور که میدانید خورشید در ادبیات مسیحی نقش پر رنگی دارد و به نوعی در جایگاه خدا یا یک چیزی شبیه آن مثل روح القدس قرار می گیرد، البته از نظر نمادین، چونکه منشا آن همانطور که در » اینجا » بررسی کردیم از آیین میترایی می آبد. حالا با قرار دادن این دو نشانه یعنی » فراموشکاری» و » گرمای معنوی خورشید» می توانیم به سر نخ هایی برسیم.

Romano_G_Justice.
حالا در داخل ذهن خود یک پرانتز باز کنید…! و نقاشی بالا را هم در نظر بگیرید. فرشته ی عدالتی که متاسفانه کور نیست ( فرشته عدالت باید کور باشد تا قضاوت بین افراد را بدون توجه به موقعیت اجتماعی آنها انجام دهد و کور نبودن آن نشان دهنده بی طرف نبودنش است) و البته فراموش کار هم می باشد. این موضوع را از شترمرغی که در بر دارد می فهمیم.
از طرف دیگر تخم مرغ اسطوره دیگری را به یاد می آورد و آن چیزی نیست جز لدا و قوی زیبایش. اگر به خاطر داشته باشید در همین وبسایت در رابطه با شباهت های رابطه ی زئوس و لدا صحبت کرده بودیم اما در این تابلو قرار نیست درباره شباهت خود رابطه صحبت کنیم. بلکه میخواهیم درباره نتیجه رابطه صحبت کنیم. این تخم شترمرغی که همچون شمشیر داموکلس بر بالای سر مسیح و قدیسان قرار گرفته است به بیننده شاید می خواهد شباهت نتیجه بین تخم و مسیح را نشان بدهد. به خاطر بیاورید که فرزند زئوس و لدا، هلن بود که اگر لدا برو روی تخم نمیخوابید هلن به دنیا نمی آمد، و اگر هلن به دنیا نمی آمد پاریس از دست او نمی جست و اگر پاریس از هلن دور نمیشد جنگ » تروی » که فاجعه ای در تاریخ بشریت ( از منظر نمادشناسی) محسوب می شود رخ نمی داد. البته با در نظر گرفتن شرایط قرون وسطی و چهره خشن مسیحیت در آن دوران چنین قصدی از سوی نقاش نمیتواند چندان افراطی جلوه کند. هزاران بیگناه کشته شده اند تا بشر از گناه کردن باز بماند.
یاد دوران کودکی ام افتادم که با مادرجان مشغول تماشای فیلمی اکشن بودیم و من شیفته و متحیر از تبحر پلیسی بودم که به دنبال دزدان بود و در سر راه خود مجبور بود همه عابران و مغازه هایشان را با ماشینش در هم داغان کند، مادرجان هم خیلی ساده فرمودند خب این چه کاری است که به خاطر یک گرفتن یک دزد این همه خسارت به مردم می زنند؟ دزد به تنهایی آسیبش از این چنین پلیسی کمتر است. واقعا هم راست می گفت
آخرین نظرات داده شده