مدتها پیش در وبنوشت نسوان مطلقه معلقه نوشتار کوتاه طنزآمیزی درباره سفر عمه بلقیس به فرنگ خواندم که فکرم را مشغول کرد. در این سفر عمه بلقیس در موزهها دائماً در رنج و عذاب بود چون بیشتر آثار هنری دارای برهنگی بودند. قبلاً در همین وبنوشت درباره «برهنگی در آثار هنری» البته صحبت کرده بودیم. اما آنچه اکنون ذهن من را به خود مشغول کرده است تلاش برای دور نگهداشتن المانهای سکسی یا شهوانی از » بارگاه بلند هنر» است. این موضوع البته نه تنها در دنیای شرق، بلکه در دنیای غرب هم به دفعات مشاهده شده است. به عنوان مثال در زندگینامهی هنرمندان مشهور خوابیدن آنها با مدلهایشان انکار میشود. در زندگینامه ماتیس هیچوقت او با مدل هایش عشقبازی نمیکند و دائماً تلاش میشود تا با اصرار بگویند که کاراواجو یا میکلآنژ علیرغم ترسیم چنین تابلوهایی همجنسگرا نبوده است.
اینگونه نظرها تلاشی است ناخودآگاه یا خودآگاه برای تقدس بخشیدن به هنر و فرض کردن این بارگاه مقدس عاری از زندگانی میرای انسانی . تابلوهای باارزش هنری بالا که در آن نشانههایی از سکس و شهوت دیده میشود در واقع تابلوهایی است که با لکهی ننگ آلودهشدهاند. این البته تصور این گروه از افراد است. شاید باید از این دسته از افراد بپرسیم پس چگونه باید حس زندگی و عشق را همزمان در یک اثر به یادگار گذاشت؟ شاید در جواب بگوید : «باید …» و از همان لحظه که «باید» را میگویند در واقع جریان طبیعت را منحرف میکنند.
اما پس از این مقدمه طولانی بهتر است برویم سر اصل مطلب. هر خالق اثری با گذاشتن نشانههای خاص در اثرش ، پیغام را به مخاطب میرساند. این پیغام میتواند ناشی از چشمه الهام باشد یا ناشی از تفکر منطقی. گاهی شما با دیدن یک تابلو حس و پیغامی را برداشت میکنید که احتمال دقایقی بعد با دیدن توضیحات مربوط به آن تابلو میفهمید که چقدر برداشتتان با «واقعیت» تفاوت دارد. اما بهشخصه باور دارم که حس شما واقعی تر از آن » واقعیت» اجباری است.
برای نمونه همین تابلوی بالا اثر کاراواجو از خدای شراب خود نمونهی درخشانی است از خواست هنرمند. نقاش بیشتر از کلماتی که نمیتوانسته بر زبان بیاورد و بیشتر از همه نقدهایی که بر اثرش نوشته شده است مستقیم در حال صحبت با بیننده خود است. » واقعیت» و خلوص نیتی که در تابلو وجود دارد ، » توجه» شما را به خود جلب میکند و خون در رگهایتان با سرعت بیشتر حرکت میکند. شاید شما ندانید که دقیقاً» چه چیزی» در این تابلو یا تابلوهای مشابه آن برایتان جذاب است اما جذبش میشوید و به آن دقت میکنید. شاید با دیدن آلتهای عریان کوپیدهای فرشته، رقص دخترکان برهنهی بهار، و » دول دیوید» دچار یک گسیخت فکری و یا یک جذب فلسفی شوید اما هر دو اینها چه بد باشد و چه خوب ، » اثر» خود را گذاشته است. آنچه باید در ذهن شما نقش ببندد، نقشبند شده و شما بعدها به آن تابلو یا آن اثر فکر خواهید کرد حتی اگر کوتاه باشد. در خلال این تفکرات فرآیند شکلگیری و صیقل خوردن روان نیز آغاز میشود.
اینکه هنرمندان آگاهانه یا بر اساس یک حس غریزی این روش را استفاده میکنند چندان مهم نیست، اما اینکه بخواهیم این روش را هم روشی سازمانیافته تلقی کنیم به همان اندازه ابلهانه است. در مقدمه هم گفتم که چرا مثلاً ماتیس نباید با مدلهایش عشقبازی کرده باشد و اشکالش چیست؟ آیا از قداست هنر میکاهد؟ آیا به شما حس گناه میدهد؟ آیا زیبایی زندگی لکهدار میشود؟ به نظرم با پنهان کردن این جنبهی هنرمند ، نیمی از او را نادیده میگیرید و با نادیده گرفتن نیمی از یک «وجود» هیچگاه نمیتوانید به فهم آن برسید.نمونههای قدیمی تر از ترسیمهای هدفدار سکسی در کارهای نگارگری زیاد است. مثل این اثر از رضا عباسی مربوط به دوره صفوی. در هنر معاصر ایران هم توجه به المانهای جنسی و سکسی بیشتر و عریان تر شده است. البته این را میتوان به فال نیک گرفت. از تصویرهای جسورانه محصص در اینجا گرفته تا کارهای گرافیتی در سطح شهرهای ایران. نمونههایی از این قبیل آثار مدرن را در زیر ببینیم
Artist Mona Shomali

Bob far / Bob far (1976- ) iranian untitled , from tehran citta aperta series, 2011 و bob_far_bob_far_1976_
البته نمونههای بیشمار دیگری هم میتوان در این مورد یافت. در حقیقت هنر ایرانی که تا مدتها سرکوب شده بود و جز در مواردی معدود آن هم در نگارگری که سخن از دلبر و دلدار میرفت اشارهای به المانهای جنسی نمیکرد، حالا با جسارت و خلاقیت بسیار بیشتری ساختارهای پوچ را در هم میشکند. البته جای بسی خوشوقتی دارد که این ساختارشکنان هم بیشتر از زنان هستند. به هر صورت شاید شما بگویید که حیطه هنر از آلودگیها سواست، البته بستگی دارد که تعریف شما از آلودگی چیست. شاید شما بگویید که این هنر دشمن دین است ، البته بستگی به این دارد که تعریف شما از دین چه باشد. شاید شما بگویید که این هنر دشمن مقدسات است، البته بستگی به این دارد که تعریف شما از مقدسات چه باشد. شاید هم این هنر برای شما » عق» آور باشد، البته بستگی به این دارد که چه چیز به مزاجتان سازگار است. در هر صورت اینکه تو قلم بزنی و من با قلم زن بر قلمت بزنم جز قلمه زدن ریشه قلمم نتیجهای ندارد. پس محکمتر بزن!
آخرین نظرات داده شده