پیش نویس: ابتدا قصد داشتم یادداشتی درباره هنرمند پست مدرن به نام مارک تانسی بنویسم اما مطلب مقداری سنگین بود و نیاز به تحقیق بیشتری داشت پس ترجیح دادم این یادداشت را زودتر بیاورم.
هنگامی که تکه های پازل را در کنار هم قرار می دهیم جرقه هایی در ذهنمان ایجاد می شود که شاید ساختار ذهنی ما را به هم بریزد. این به هم ریختن برای بعضی خوشایند و برای برخی ناخوشایند و برای بعضی دیگر بی معنی است و به سرعت به ساختار اولیه باز می گردند.
می خواهم یک بررسی کلی بر روی زنان تابلوهای داوینچی داشته باشم. اگر به صورت آماری هم بررسی کنیم می بینیم که بیشتر شخصیت های اصلی تابلوهای داوینچی مربوط به زنان میباشند. در این میان آنطور که به نظر من آمده است شباهت های خاصی بین صورت زنان در بین تابلوهای بعد از شام آخر داوینچی وجود دارد. نقطه ی کانونی این شباهت ها به طور خاصی لبها و گونه های این زنان است. حتی چشم ها نیز بیشتر به صورت رو به پایین کشیده شده و نگاه بیننده را از چشم به لب هدایت می کند.
برای شروع من تعدادی تصویر که از تابلوهای مختلف داوینچی می باشد را بریده ام و با تاریخ ترسیم آن در پایین برای شما می آورم. مقایسه به عهده خودتان :
قبلا در این یادداشت نقاشی بالا را تفسیر کرده بودیم.
قبلا در این یادداشت نقاشی بالا را تفسیرکرده بودیم.
قبلا در این یادداشت کمی درباره نقاشی مونالیزا صحبت کردیم.
خوب… حالا با دیدن تصاویر بالا و شباهت های آنها می خواهم 2 تابلو زیر را به عنوان نتیجه گیری بیاورم. یکی از دو تابلو ، تابلوی شام آخر است. شاید شما هم درباره وضعیت مرموز فردی که در کنار مسیح نشسته است چیزهایی شنیده باشید. بعضی ها می گویند او از حواریون نیست بلکه زنی است به نام مریم مگدالنا ( یا همون مجدلیه، قابل توجه بعضی ها) که روایات او در داستان های مسیحی و غیر مسیحی بسیار متغیر است اما نقطه مشترک همه آنها این است که به دست مسیح به راه راست هدایت شد.
از طرف دیگر مریم مگدالنا و مادر مسیح یعنی مریم عذرا در کارهای مسیح به نظر می رسد که دارای شباهت های خاصی هستند و نیز هیچ گاه به صراحت نمی توان ادعا کرد که داونیچی از شخصیتی به نام مریم مگدالنا استفاده کرده است. به نظر می رسد این شباهت ها ما را به سمت موضوع خاص و آن هم» زن» بودن و به طور جزئی «مادر» و یا «الهه» بودن این شخصیت هدایت می کند.
حالا شباهت صورت و فیگور فردی که در تابلوی شام آخر سمت چپ مسیح (از دید بیننده) نشسته است و لباسی آبی با روپوشی صورتی رنگ دارد ببینید:

The Last Supper. c.1495-1498. Oil and tempera on plaster. Santa Maria delle Grazie, Refectory, Milan, Italy
پس از آن باید توجه شما را به یکی از آخرین تابلوهای داوینچی جلب کنم. تابلوی لدا و قو :

Copy of the Leda and the Swan by Leonardo. c.1505-1510. Oil on wood. Earl of Pembroke, Wilton House, Salisbury, UK
جالب ترین بخش سری تابلوهای داوینچی شاید همینجا باشد. اگر به توضیح لدا و قو توجه کنید متوجه منظور من می شوید. هنگامی که در اساطیر یونان زئوس خدای خدایان اسیر زیبایی لدا می شود در هیبت یک قو به زمین فرود می آید و با او عشق بازی می کند. لدا دختر پادشاه اسپارت است. جالب بود نه؟ حتما شما هم متوجه شباهت داستان لدا و مریم عذرا و همچنین مریم مگدالنا هم شدید. شباهت بین صورت چهره با تابلوهای قبلی را هم در نظر بگیرید. کسانی که همراه با مطالب وبلاگ جلو می آیند بیشتر متوجه منظور من میشوند.
افاضات اضافی:
می توان با نمادها و تصاویر و رازها انسان ها را گیج و شگفت زده کرد . می توان تفسیرها و تحلیل های مختلف از هر موضوعی داشت. می شود ناخودآگاه به سمت حقیقت یا جهل رفت. اما همیشه باید بدانیم که تمام سرگیجه های فلسفی و رازهای نهفته چیزی جز علم نیست. ساحره و جادوگری که با ترفندهای خود و پیش گویی های خود ما را شگفت زده می کند مسلما چیزی از ماورا نمی داند و فرستاده الهی نیست بلکه فردی دانشمندتر نسبت به زمان خود است و یا شاید علم را از جایی ، مثلا کتابی ، یافته و برای فریب مردمان به کار می گیرد. علمی که شاید خود هم آن را درک نکند به همین سبب در دخمه تاریک خود پنهان می ماند. در میان همه ی خدایان این خدای هوش و ذکاوت است که تا کنون باقی مانده است اما ناگفته پیداست که هیچ گاه حریف خدای احساس نشده است.
منابع:
آخرین نظرات داده شده