کاراواجو caravaggio هنرمندی ایتالیایی قرن 16و 17 میلادی است.  از نظر من او هنرمندی جذاب اما وحشتناک است .  چون اگر آثار او را  به طور گذرا ببینید در آنها غلام بچه ها ، سرهای بریده ، پس زمینه های تاریک ، خشونت بی اندازه  و چیزهایی از این قبیل می بینید . گویی روح هنرمند در آشوبی بی پایان دست و پا می زند. اما به هر ترتیب نمی توان منکر هوش و فراست او شد . تابلویی که  در زیر بررسی  می کنیم ، شاید شما را با من هم عقیده کند.

Caravaggio (Italian 1571-1610). Bacchus, 1595. Oil on canvas, 37 x 33 inches.

نام تصویر بالا باکوس  است . باکوس نام خدای شراب است و به نام دیونیزوس  هم شناخته می شود.

خدای تاکستان و شراب و جذبه ٔ عارفانه در نزد یونانیان قدیم . وی سرگذشتی تاریک و مبهم دارد، دیونیزیوس پسر زئوس ومادرش سمله بود و بنابراین مانند هرمس و آپولون و آرتمیس ، از دومین نسل خدایان المپی است . سمله که مورد علاقه ٔ زئوس بود ازو خواست تا با تمام نیرو و جلال خدایی بر او ظاهر شود و زئوس نیز برای رضای او به این امر تن در داد، ولی سمله که قدرت تحمل مشاهده ٔ انوار جمال عاشق خویش را نداشت بحالت برق زده ای بزمین افتاد. زئوس به سرعت طفل ششماهه ٔ او را که هنوز در شکم مادر بود بیرون کشید و او را به ران خود دوخت و در پایان مدت مقرر طفل را صحیح و سالم خارج کرد. این طفل دیونیزوس ، یعنی «دوبار تولد یافته » نام گرفت .

همانطور که در تصویر می بینید  او  پیاله ای از شراب در دست دارد و جامی از شراب هم در کنار دست اوست. تاجی از برگ های مو و میوه هایی که می توان از آنها شراب تهیه کرد دارد. صورت او گلگون و تر و تازه است ، گویی کمی مست شده و چشمان خمارش نیز موید این مطلب است. چند نکته در این تابلو وجود دارد. یکی از آنها روبان سیاه است که در دست پسرک قرار دارد. روبان سیاه چندین بار در اثار کاراواجو تکرار شده از این رو بایستی دارای مفهومی خاص برای نقاش باشد. اینکه دقیقا بگوییم مفهوم این روبان چیست حقیقتا دشوار است چون معانی زیادی هم برای شکل روبان و هم برای رنگ سیاه آن وجود دارد. برداشت شخصی من این است که رنگ سیاه در کنار رنگ سپید بایستی معنی باکره را بدهد . دلیل برداشت خود را اینگونه توضیح می دهم . حتما شما هم تعبیر عشق افلاطونی را شنیده اید . رابطه ای عاطفی که میان دو فرد  که روابط جنسی در آن وجود ندارد . اینگونه احساس عاطفی را که در آن ارتباط جنسی وجود ندارد عشقی افلاطونی می نامند . رنگ سپید لباس هم نشان پاکی پسربچه می باشد پس رنگ سیاه در اینجا به عنوان یکی از مفاهیم خود که باکرگی باشد برجسته می شود و نیز شاید نقاش می خواسته خود را از حرف سخن چینان مبرا کند . در تعبیری دیگر سیاه نماد زمان است. نماد غم هم هست. شاید هنرمند با نوشیدن شراب غم خود را فراموش می کرده. شاید  هم با هر روبان سیاه به ما تلنگری می زند که زمان گذشت …

نکته دیگر موجی است که در شراب داخل پیاله وجود دارد و همچنین خود شراب که گویی به بیینده تقدیم  می شود و به شما می گوید بنوش. همانطور که می دانید شراب نماد حقیقت است . باکوس از ما می خواهد با حقیقت روبرو شویم وموجی که درون شراب است از لرزش دستهای او خبر می دهد . به راستی این حقیقت چیست که چنین لرزشی ایجاد کرده است؟

اما موضوع وقتی جالبتر می شود که بفهمیم نقاش این راز را می داند و خودبرای  این راز قربانی شده است. چون شراب از طرفی دیگر نماد خون قربانی است . حالا چرا گفتم که نقاش در این راز نابود شده است ؟

باید به جام شراب با دقت بیشتری بنگریم تا مفهوم این حرف را بفهمیم :

آدمکی که درون تنگ شراب می بینید خود نقاش است


امروزه به کمک کامپیوتر ثابت شده است که این فردی که دیده می شود پرتره کاراواجو است . شما می دانید او چه رازی را کشف کرده بود؟شاید بایستی ما هم از گفتن آن خودداری کنیم…

خمها همه در جوش و خروشند ز مستي
و آن مي که در آنجاست حقيقت نه مجاز است