نمی دانم! شاید من اشتباه می کنم. اما تاکنون به یاد ندارم که تابلو یا اثری هنری دیده باشم و در آن عناصر «دلداری دهنده» پیدا نکنم. شاید باید این را درک کنیم که شرایط زندگی انسان هرچقدر که سخت باشد باید کسانی باشند که انسانها را دلداری دهند و هنرمند ناخودآگاه این وظیفه را به عهده گرفته است.

سوژه امروز ما هم درباره  «فقر» است  که امروز بیش از هر روز دیگری به ما نزدیکتر است. می توانیم سطرها و صفحه ها درباره مشکلات و وضعیت ناهنجار و دردناک جامعه بنویسیم و داغ شما را تازه کنیم و سیاستمداران را به چالش بکشیم ( که البته این آخری را بعید می دانم!) ، یا می توانیم یک اثر «دلداری دهنده» خلق کنیم و مخاطب خود را تسکین بدهیم و امید به آینده را در او تقویت کنیم. همانند یک  شاخه گل لطیف در انبوه جنگل سیمان و آهن!

پس سعی می کنم با دیدی باز و مثبت به تابلوی زیر که اثری از «کارل اسپیتزوگ» CARL SPITZWEG می باشد بپردازیم. او هنرمندی آلمانی و متعلق به قرن 19 میلادی است.او جزو دسته ی هنرمندان نمادپرداز است.

Date :1835 Technique :Oil on canvas, 155 x 221 cm Type :genre Form :painting Location :Neue Pinakothek, Munich

در این تصویر شاعری را می بینید که در اتاق محقر خویش دراز کشیده است . اتاقی که زیر شیروانی قرار دارد و با نور شمعی کم جان روشن شده است و سرما را از همین فاصله می توانیم از آن حس کنیم. یک بخاری خاموش ، شیشه های شکسته ، ظرف روشویی و البته کتابهایی که به نظر گرانقیمت می رسند! در واقع اتاقی است که شاید لوازم ضروری زندگی را ندارد اما پر از اجزای غیر ضروری است. گویا مرد فقیر به این نتیجه رسیده است که نباید با زندگی مبارزه کرد و بایستی خوش بود. به حالت آسوده و بی خیال او در تخت بنگرید. او در کمال فقر و فشار زندگی آسوده و خوشبخت است. نه غصه ی آینده دارد و نه غم گذشته و در حالی که پر خودنویسی خود را به دندان گرفته در حال فکر کردن به قافیه شعری است که شاید باید همانند بقیه اشعارش آنها را لوله کند و درون بخاری بیاندازد.

این همان پیام «دلدارانه ی » تابلو است که از آن می گفتم. فردی که هنوز نمی داند شام شب دارد یا نه ، دست از مبارزه کشیده است و با کتابهایی که مورد علاقه اش است و البته در زندگی واقعی ارزشی ندارند سر می کند. این شاید کاری باشد که اگر به شما بگویند فقط یک روز به پایان زندگی خود دارید انجام بدهید. یعنی دست کشیدن از همه چیز و انجام کار مورد علاقه خود تا لحظه مرگ!

شاید «دکتر» به من راست می گفت که ما به فقرا کمک می کنیم نه خاطر آنها. بلکه به خاطر خودمان! این البته نشان دهنده خودخواهی ماست!

همانطور که گفتم این تصویر پر از نمادهاست. یک تفسیر آن از نظر «فرویدیسم» این است که  «چتر باز شده» ، «عصا» ، «کلاه» و «قلم پر»  نمادهای جنسی مردانگی هستند و «مرکب» ، «پارچه »  و «بخاری» که البته خاموش است نماد زن هستند و شاید نشان دهنده ی آن است که مرد برای خوشبختی خود نیاز به زنی دارد که آن را کامل کند.

از نگاهی دیگر چتر نمادی برای حمایت از بالاست.همانطور که می بینید دقیقا بالای سر او قرار دارد و گویی می خواهد بکپگوید هر انسانی از جایی ناشناخته حمایت می شود. چتر شبیه به سقف های کلیسایی است که نشان دهنده ارتباط  زمین وآسمان است. شمع نمادی برای جستجوی حقیقت و البته نمادی برای امیدواری است. البته نشان دهنده نور خدا در مراسم مذهبی است. بخاری و آتش از قدیمی تر ین نمادهای بشری است و نشان دهنده موهبت الهی است که آتش را به انسان هدیه می کند. تقریبا در بیشتر فرهنگ ها حرارت و آتش نشان دهنده توالی نسل هاست. در ایران هم می گویند «فلانی اجاقش کور است»

پ.ن1: دکتر شخصیتی مجازی است که شاید بیشتر از آن استفاده کنم

پ.ن 2: طبق معمول تاریخچه تابلو و هنرمند را به وزرای دربار که البته باسوادتر ازمن هستند واگذار می کنم.