مقاله زیر ترکیب ترجمه ای آزاد از کتاب "منشا سکس" نوشته Dabhoiwala و نظرات شخصی اینجانب می باشد
همه ی ما ماخودآگاه به آزادی جنسی اعتقاد داریم. دوست داریم درباره آن صحبت کنیم و با دقت به اخباری که به هر تربیت به آن مربوط می باشد را با " جدیت " پیگیری میکنیم . مخصوصا که این اخبار مربوط به بازیگران و شخصیت های معروف باشد. مثل گلشیفته و علیا ماجده… با این حال هنوز خیلی از ماها در سراسر دنیا با وجود اینکه فکر میکنیم که در کشورهای دیگر نباید سانسور صورت بگیرد با این وجود زن را به عنوان یک " جنس دوم " می شناسیم و زنا دارای مجازات می باشد و فاحشه هنوز دشنام به حساب می آید
در سالهایی نه چندان دور… در قرن 17 میلادی در انگلستان ، آمریکای شمالی و بیشتر نقاط اروپا مجازات زنا اعدام بود. در دنیای غرب روابط جنسی خارج از ازدواج ممنوع محسوب می شد و کلیسا به عنوان یک نهادی که خود را مسئول می دانست انرژی و وقت عمده ی خود را صرف " کشف " و البته مجازات این چنین جرم هایی می کرد. به طور کلی هسته اصلی کلیسا حول و حوش همین مطلب می چرخید ، اما چطور شد که جامعه ی ما ( غرب ) با چنین فرهنگ سختگیرانه ای این چنین آزاد اندیش شده است؟
حدود 10 سال قبل وقتی که داشتم برای این موضوع به طور سرسری مطالعه می کردم فکر نمیکردم نتیجه اطلاعاتم اینچنین شود… در واقع اولین نشانه های چنین تغییرات بزرگی ابتدا در کتاب های ادبی و فلسفی ما و همچنین " هنر " خود را نشان داد. جین آستن ، استوارت میل و آدام اسمیت کسانی بودند که چنین انقلابی را ناخواسته پایه گذاری کردند.
شاه آنگلوساکسونی انگلیس درست است که زنان را همان گله های گوسفند هدایت و البته تهدید می کرد ، اما قوانین شدیدی هم برای مردان متاهل وضع کرد و مردان زناکار و آنهایی که با خدمتکاران منزل خود زنا میکردند را در شهر می گرداند و اموال آنها را ضبط کرده و گوش و بینی آنها را می برید.، که البته همه این موارد در راستای دیدگاه کلیسا بودد. اما به هر حال در این زمینه فشار بر زنها بیشتر بود ، چرا که تصور بر این بود که آنها قدرت شهوانی بیشتری دارند و عامل گمراهی جوامع می باشند. اینطور شد که در قرون وسطی سوزاندن زنان به جرم فاحشگی و البته به دنبال آن جادوگری به صحنه ای عادی در میادین لندن وبرستول و دیگر شهرهای انگلیس تبدیل شد.
با وجود چنین گذشته ای ، می توان گفت اولین انقلاب جنسی از زمانی شروع شد که پیش فرض های موجود درباره زنان دچار تغییرات اساسی شد، فرضیاتی که زن را از نظر اخلاقی ، بدنی و ذهنی از مرد ضعیفتر فرض می کرد و او را در مقابل وسوسه ها لرزان می یافت همچنان که حوا را اینچنین دیده بود. که باعث می شود دیگران را هم به ورطه سقوط و گناه بیاندازد. متاسفانه در حوالی سالهای 1800 میلادی این موضوع باعث شد تا تفکری دیگر شکل بگیرد، تفکری که می گفت مردان به دنبال فریب زنان و زنان در هر رابطه ی جنسی مورد استفاده هستند. از آن طرف این موضوع توجیه کننده موضوع غیرت (حسادت) مردانه شد.
زنان برای شکستن حصارها برای شروع از نوشتن شروع کردند و این اتفاق در قرن 18 میلادی رخ داد. ساموئل جانسون نویسنده و شاعر مهم قرن 18 میلادی در انگلستان در سال 1750 میلادی نوشت که زنان با شروع در نوشتن این فکر ضعیفتر بودن و شهوت پرست تر بودن را باطل کردند… شاید این اتفاقی بود که در قرن دهم میلادی در ایران و توسط رابعه دختر کعب به عنوان قدیمی ترین شاعر شناخته شده ی ایرانی زن رخ داده بود… به هر حال نمونه ی معاصر حضور پررنگ زنان در ادبیات دویست سال دیرتر و در اوائل قرن بیستم توسط پروین اعتصامی رخ داد.
همانطور که قبلا هم در این تارنما گفتیم "گویا" به عنوان کسی که سعی کرد تابوی ترسیم پیکره برهنه یزنان را ترسیم کند دچار مشکلات زیادی شد و در واقع او بنیان گذار چنین سنت های مدرنی شد. آنچه در بالا نوشته شد در واقع تلاشی بود برای نشان دادن اینکه برای غلبه بر بزرگترین هجمه تاریح بشریت که چندین هزار سال طول کشیده است و آن چیزی نیست جز نابرابری بین انسان ها اعم از نابرابری در جنس زن و مرد و یا رنگ و نژاد هنر همیشه نقشی پیشرو ایفا کرده است. حتی در زمانی که جامعه ساز مخالف خود را برای پذیرفتن چنین تغییری اعلام میکند و حتی هنرمند را به صلابه می کشد ، هنرمندان با روحیه حساس خود آنچه در آینده نزدیک خواهد رسید را ترسیم می کنند و حتی در صف اول تابوشکنان قرار می گیرند هر چند که معمولا پس از دستیابی به حقوق که پس از خشونتها و یا اعتراضات وسیع محسوس در برهه های مختلف تاریخی صورت می گیرد دیگر نقش هنرمندان به فراموشی سپرده می شود. اما سوال اصلی این است که چرا با بالا رفتن سرعت انتقال اطلاعات در دنیای خاکی، سرعت پسرفت انسان ها هم بیشتر می شود… به عبارتی شکاف درک معنوی بین انسان های متحجر و انسان های ظاهرا روشنفکر و انسان های واقعا روشنفکر چه نتیجه ای را برای دنیای امروز رقم خواهد زد؟
rubic
فوریه 05, 2012 @ 06:01:19
با سلام جناب فوسکا لطفا اشکالات تایپی زیر را مرتفع فرماوید.:
1:گلیشفته
2:ممنون
Foska
فوریه 05, 2012 @ 09:53:29
سلام جناب روبیک
با تشکر از توجه شما اصلاح فرماویدم 😉
پ.ن: در هنگام نوشتن این یادداشت دائما در این فکر بودم که چنین یادداشتی هر چند که می تواند مرتبط با موضوع وبسایت باشد اما شاید چندان جذاب نباشد… به دلیل اینکه فضای نوشته چندان ملموس نیست…به خصوص که جهت اطاله ی کلام ناچار به خلاصه نویسی شدم.
اما به هر ترتیب احساس می کنم که وضعیت اجتماعی کشورهای شرق میانه و نزدیک بی شباهت با وضعیت اوائل قرن 19 میلادی در غرب نیست.
شاید با مطالعه تاریخ آن دوران بتوانیم درس بگیریم و مسیر را بهتر و سریعتر طی کنیم.
از طرف دیگر با مقایسه دوران باستان بین غرب و شرق متوجه می شویم که آنچه بعضا در غرب تابو بوده است در شرق مسئله ای حل شده بوده، اینکه چطور شد که با گذر تاریخ فرهنگ شرقی و غربی تابوهای خود را معاوضه ! کردند و شرق به گذشته بازگشت و غرب نیز در واقع به گذشته شرق بازگشت ! بسیار قابل تامل است
limoomil
فوریه 05, 2012 @ 14:32:21
فوسکای عزیز سلام
مطلب بجایی بود
در جواب سوالت در خصوص بازگشت به گذشته- با احترام به همه ادیان- باید بگم دید بسته و تقدس بخشیدن به برخی اعمال نامعقول و گاهی غیر انسانی که با فراگیر شدن مذاهب در جوامع رواج پیدا میکنه می تواند دلیل اصلی باشد.
البته قصد تهمت یا توهین ندارم ولی واقعیت اینه که به استناد تاریخ مذاهب هیچگاه نتوانسته اند الگوی مناسبی برای اداره جوامع بشری ارائه کنندو معمولا نقشی خلاف انتظار بازی کرده اند.
جواب سوال آخرت را هم مشتاقم از خودت بشنوم!
پروانه
فوریه 06, 2012 @ 14:23:28
سلام به همه
برای نگریستن به چنین تحولاتی یک زاویه دید کافی نیست. اما در عین حال به نظر من نه فقط مذهب بلکه عواملی که یک جامعه رو توتالیته یا تک حزبی یا سلطه گرا میکنه باعث پسرفت میشه. هر چیزی که اندیشیدن رو جزو وظایف ذهن ندونه و پذیرش رو به جای تحلیل بگذاره. حالا میخواد ضحاک فردوسی باشه که خوراکش مغزه یا عادت کردن یا عادت دادن مردم یک کشور به نیاندیشیدن و دنباله روی و ایجاد کردن حس احترام توام با ترس نسبت به مسایل نه چندان بررسی شده.
جامعه به نظر من تشکیل شده از انسانها نه موجوداتی که قبل از انسان بودن قراره زن و یا مرد باشن و جامعه هی که اینو در نظر نمیگیره نه برنده بلکه فقط در هر دو سو بازنده داره.
اما اینکه چرا هنرمندهای ایرانی این انقلاب رو بطور بارز ارائه نکدئن ….به نظر من دلیل اصلیش اینه که هنر در ایران یک نهاد رسمی و مستقل نداره و مثل خیلی چیزهای دیگه به رسمیت شناخته نمیشه. «گویا» که جناب سلطان بهش اشاره کردند در زمان خودش سر نقاش دربار بود و سالها قبل میکلانجلو این استقلال هنر رو چنان بر پیشانی جامعه کوبید که هنر تجسمی که قبلا جزو صناعت محسوب میشد در زمره هنرهای هفتگانه و هنرمند در زمره نخبگان جامعه دراومدند.
اینکه چند هزار سال قراره طول بکشه تا جامعه ما بدون واهمه ی ادراک به مسایل با دید تحلیلی نگاه کنه…چند هزار سال طول میکشه تا تصویر هنرمندی که در همه جا سعی شده به صورت موجودی منزوی و روانپریش نمایانده بشه به صورت نهاد معتبر و مستقل دربیاد مواردی هستند که شاید با ذره ذره و هر روز تاوان دادنهای هممون و البته صبر بشه بهش رسید.
روز همگی خوش
armin
فوریه 07, 2012 @ 15:22:08
you should see England now !! ENGHELAB EVERY WEEKEND and week days. trust me! it is out of order
??
فوریه 07, 2012 @ 19:52:45
which type of Revolution you mean?????
Foska
فوریه 09, 2012 @ 10:11:48
جناب علامت سوال
سلام
منظورم تغییرات بنیادی و اساسی است
??
فوریه 09, 2012 @ 14:58:51
درود بر جناب فوسکا
ممنون از پاسختون.ولی سوال من خطاب به armin بود
پاینده باشید
darsi
فوریه 09, 2012 @ 19:40:49
عنصر نا مطلوب(درزی)
جوانی به نام ویل دورانت یکبار در جلد ششم از تاریخ تمدنی که داشت می نوشت گفته است «زنان با لباس به صورت معمایی که موقتا دشوار است در می آیند»…
ای کاش میشد کلاسی در یک نا کجا تشکیل میشد و در آنجا من و 1/3شخص مفرد از آموزگاری مثل خانم فرزانه چیز ها می آموختیم.
فرید
فوریه 18, 2012 @ 06:52:40
با سلام به شما فوسکای عزیز وهمه دوستان
مطلب جالب ویحث برانگیزی رو شروع کردید که البطه کمتر بهش پرداخته شده .
البطه من با نظر پروانه عزیز موافقم ولی اون چیزی که از همه پررنگتره اینه که هرگاه دولتها مذهبی تر بودند برای توجه مشروعیت خود در این زمینه ها مانور بیشتری میدادند چون موارد مربوط یه سکس در تمام جواب مذهبی نکوهش شده ومحتسب هرچه بیرحم تر وسختگیر تر باشد مقبول تر است . وزمانی که حکومتها لاییکتر شدند تابوی جنسی کمرنگ تر شد واین که در جوامع غرب وشرق جاشونو عوض کردند من درک نمکنم ومثالی براش پیدا نمیکنم کما اینکه در شرق دور هنوز اعمال جنسی خارج از خانواده به شدت مورد نکوهشه کما اینکه کاملا پیشرفته وغیر مذهبی هم هستند .ولی هنر همانطور که پروانه عزیز هم فرمودند هیشه حقایق رو برهنه بیان میکنه مقبول سیاست نیست وهنر مند نباید در دوره خودش مقبول باشه که به شرق وغرب ربطی نداره ولازمه حکومته . ولی درجامعه ما همیشه مذهب با تجدد در جنگه چونهم ملتی ارمانگرا هستیم هم به شدت درگیر تفکرات پیشینیانیم وشاید همون هزاران سال طول بکشه که بالاخره تصمیم بگیریم کدام طرف بریم .
به هرحال مطلب جالبی است وکماکان خواننده مطالبتون هستم .
پاینده باشید .
Foska
فوریه 18, 2012 @ 14:54:14
سلام جناب فربد
بعد از دوری بسیار شما را زیارت کردیم
جناب سوم شخص خیلی سراغ شما را میگرفتند
فرید
فوریه 20, 2012 @ 06:34:46
سلام خدمت شما وسوم شخص عزیز
بنده در رکاب هستم قربان
من هفته ای دو سه بار اینجا سر میزنم قربان کی گفته ما غایبین ؟
تمام مطالب رو مطالعه میکنم ولی جسارت نمیکنم در محضر دوستان اسائه ادب کنم .
پاینده باشید .
سوم شخص مفرد
فوریه 20, 2012 @ 10:26:19
سلام فرید جان
خوشحالم که حضور شما رو میشه اینجا «حس کرد»
من هم جدیدا به این نتیجه رسیدم که اینجا زیاد اسائه ادب نکنم!!!
البته ، بنده هم همچنان التزام رکاب همایونی هستم روزی چند بار سر میزنم
شاد باشید
فرید
فوریه 21, 2012 @ 07:34:40
ادادتمندم قربان
یکم تقصیر این پادشاهه که دیگه پست جنجالی نمیزاره حس کل کل مردمو تحریک کنه همش مطالب فراتر از درک ما میزاره ما هم می خونیم چیزی نمیفهمیم میریم تو خودمون . شما هم که به ما الطفاتی ندارین آدم به چه امیدی زندگی کنه .
پاینده باشید و سرمست .
amirreza
آوریل 06, 2012 @ 08:05:42
با عرض سلام خدمت شاه عزیز، منت بر سر این کمترین نهاده فدوی را نیز جزء ملتزمین رکاب و مقربین درگاه همایونی بپذیرید. و اما بعد…. حدود 3 یا4 روز و به قاعده روزانه 2 ساعت در حال مطالعه مطالب آرشیو کتابخانه سلطنتی بودم که جالب و بدیع بود-هر چند توفیق نیافتم تا انتها بخوانم-و سخنان نغز در آن بسیار یافتم چه آنها که فرمایشات ملوکانه بودند و یا آنجا که وزراء و درباریان – خصوصأ وزیر اعظم جناب سوم شخص با طنز شیرین – در و گوهر فشاندند. از میان نظرات و عقاید و گفت و شنودها برخی ویژگی های شخصیتی پادشاه را- به زعم خویش- دریافتم که صعه صدر[ترجمه فارسی این صعه صدر چی میشه؟شاید بشه گفت خویشتن داری یا بلند نظری. امان از ضعف بینایی!!]جمله آنانست.این روزها سخت است انسان در برابر هر هجمه و توهینی از خویش بردباری و شکیب نشان دهد وبتواند بر خویشتن مسلط و حاکم باشد. و من از این جهت بر شما رشک میبرم… پاچه خواری رها کنم…
[1- طبعأ در مورد بسیاری از مسایل مطرح شده حرف دارم ولی چون تاریخ طرح موضوع منقضی شده طرحش فایده ای نداره- هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد- ولی در مورد یکی دوتا از موضوعات بشدت حرف دارم بعدأ تقدیم میکنم.
2- اتفاقأ این رنسانس در کشور ما هم آغاز شده و شروعش هم دقیقأ عین شروع اروپا بود. ببینید، وقتی چنین بحثی رو مطرح میکنید چه دلتون بخواد چه نخواد یه گوشه های بحث به مسایل سیاسی – اجتماعی- مذهبی- فرهنگی کشیده میشه.این به ماهیت و ذات موضوعی که انتخاب میکنید بر میگرده و هیچ ایرادی هم نداره و عمل غیر قانونی هم نیست چون طبق اصل قانونی بودن جرایم و مجازاتها(اگه اشتباه نکنم ماده 11 قانون مجازات اسلامی)بحثهای اینچنین جرم تلقی نمیشه مگر اینکه توهین و … باشه که فکر نکنم بزرگان اینجا کسی اهل بی احترامی کردن باشه. توی دوران سلطنت پهلوی کوچک -قبل از انقلاب- مذهب به زندگی و معاش مردم کاری نداشت ولی بعد از انقلاب مذهب و شریعت وارد خصوصی ترین جای زندگی مردم شد و در معاش و رفاه مردم داخل شد(به صحت و سقم اون کاری ندارم)و وقتی مردم اینهمه مشکل و ناکارامدی رو دیدند رفتن سراغ مذهب تا ببینند واقعیت و اصل این چیزی که همه جیزشون رو تحت تأثیر قرارداده چیه؟ و از همینجا رنسانس شروع شد…
2- بقیه رو برمیگردم عرض میکنم.
پی نوشت:جناب سوم شخص عزیز، اگه گفتین ضعف بینایی چه ربطی به کم سوادی داره؟؟!!
amirreza
آوریل 06, 2012 @ 15:51:51
با عرض سلام مجدد: (اگر یه مقدار نوشته طولانی شد ببخشید): ادامه 2:رنسانس یا اسمش رو هر چی بزاریم یه تقدیر تاریخی هست درست مثل نظریه تکامل بشرط اینکه سایر پدیده ها کارکرد طبیعی خودشون رو داشته باشند.یعنی بعد از اینکه میزان آگاهی مردم به حد معینی برسه(عوامل ژنتیکی تکامل جمع بشه)روشنفکرهاو ایده آلیستهای جامعه و سایر عوامل نقش طبیعی خودشون رو(بعنوان کارکرد طبیعی سایر پدیده ها)ایفاء کنند بناچار تحول بزرگ و زایمان صورت میگیره و یکی از آثار اون انقلاب جنسی خواهد بود. امکان نداره اینها همراه هم ظهور نکنند مثلأ شما احتمال احتمال یک انقلاب جنسی رو در یک جامعه دینی(یهود-مسیحیت-اسلام)چقدر میدونید؟ تقریبأ صفر(البته منظورم از جامعه دینی مثل اروپای تحت حاکمیت کلیسا یا کشورهای مسلمان فعلی هست که بر اساس اعتقاد دینی زندگی میکنند).
3- با توجه به اینکه در اروپا قید و بندهای کمتری داشتند و در برخی کشورهای اسلامی عدم رعایت حجاب جرم نیست(و در کشور ما هست)و سنت دیرینه جامعه مرد سالاری هم قدمت طولانی در کشور ما داره(مفاهیمی مثل غیرت- شرف- حیثیت که از تعصب سنتی میاد)قطعأ دشواریهای هر گونه تغییر فرهنگ جنسی در کشور ما بیشتر بچشم میاد. بنابراین، تا وقتی رنسانس صورت نگیره و اون نوزاد بدنیا نیاد انقلاب جنسی قطعأ تحقق نخواهد یافت.با توجه به اینکه اون نطفه تشکیل شده، بدون تردید زایمان صورت خواهد گرفت ونشانه های غیر قابل انکاری وجود داره که اثبات میکنه الان در دوره بارداری هستیم و حتی میشه حس کرد که «زمان آبستن حوادث است»و ممکنه حتی یکی دو نسل طول بکشه و به عمر ما وصال نده.
3- وقتی بحث انقلاب جنسی پیش میاد «آزادی اقلیت های جنسی» هم شاخص مهمی هست که جای بحثش اینجا نیست].از تصدیع و تطویل ملال آور کلام پوزش میطلبم و عفو ملوکانه را تمنا دارم. پایدار باشید
Foska
آوریل 06, 2012 @ 17:43:36
امیررضای عزیز
سلام و خوش آمد
هیچ کدوم از یادداشت های اینجا تاریخ گذشته نمی شوند و اگر شما نظراتتان رو بفرمایید ما بهره خواهیم برد و اگر بتوانیم چیزی بر آن خواهیم افزود.
نظراتتان مستدام
شamirreza
آوریل 06, 2012 @ 18:29:01
با سلام خدمت جناب فوسکای عزیز
اصلأ منظورم این نبود که اونیاداشتها تاریخشون گذشته و اگه با انشاء خیلی بد من چنین برداشتی کردید عذر میخوام. منظورم این بود چون بحثها بصورت دیالکتیکی بودن و اگر همون موقع چیزی میگفتم متقابلأ جواب میگرفتم و خیلی جالب تر میشد وبه تعبیری اکثر حرفها در اون موضوع زده شده الان شاید خیلی مشتاق و خواهان نداشته باشه والا بسیاری از مطالب آرشیو شما مطالب دست اول و جالب توجهی هستند که جای دیگه نمونه اش رو ندیدم. مجددأ عذر میخوام
amirreza
آوریل 06, 2012 @ 18:44:58
2 تاسوال هم داشتم: 1-به مطالب قبلی و نظرات سایر دوستان و خود حضرتعالی که نگاه میکردم احساس کردم حضور و مشارکت سایرین کمرنگ تر شده و خود شما هم اون اشتیاق سابق رو دیگه ندارید. درست برداشت کردم یا خیر و اگه پاسخ مثبته علتش چیه؟ 2- جدیدترین موضوع طرح شده چیه و آیا حضور حضرتعالی و سایرین ساعت خاصی داره و طبق قاعده معینی هست یا خیر؟ سپاسگذارم
Foska
آوریل 06, 2012 @ 19:58:41
بله حضور دوستان کمرنگ شده که دلایل خاصی داره. یکی از دلایلش اینه که ما از وبلاگ به وبسایت انتقال پیدا کردیم و هنوز وبسایت به خوبی جا نیفتاده
دوم اینکه کامنت گزاران قدیمی دیگه یادی از اینجا نمیکنن…البته بعضی هاشون
سوم اینکه یک مقدار مشغولیات زندگی زیاد شده بود که امیدوارم از این به بعد کمتر بشه و با فرصت بیشتری به اینجا بیام
اینجا ساعت خاصی نداره. من شخصا خودم سعی میکنم روزی چند بار به اینجا سر بزنم و پاسخ نظرات رو تا اونجایی که ممکنه بدم