همه ی ما در زندگی خود با داستان ها و قهرمان ها در ارتباط بوده ایم. جدای از اعتقاد داشتن یا نداشتن به آنها باید پذیرفت که اسطوره ها نقشی بزرگ بر روان انسانها دارند. اما در این میان نکته ی جالبی که در بررسی ادیان و اسطوره ها به آن بر می خوریم شبیه بودن ساختار کلی آنهاست. درباره یکسان بودن این ساختار مثالهای زیادی در همین وبلاگ آورده شده است که فکر نمی کنم نیازی به تکرار آنها باشد. اما امروز می خواهیم از جنبه ای دیگر به این موضوع بنگریم . جدا از اینکه آفرینندگان اسطوره ها و داستانها چه هدفی در سر داشته اند وجود چنین وحدت نظری در میان ادعاهای آنها که گاه هزاران کیلومتر از هم دور بوده اند بسیار جالب است. این موضوع وقتی جالبتر می شود که این یکتایی در ریاضیات نیز به چشم می خورد. مقایسه بین روح ریاضیات و روح اسطوره سازی را به شخصه جایز می دانم.زیرا هر دو نشان دهنده ساختار خاص ذهن بشر است.

به طور مثال در ریاضیات مثلث خیام- پاسکال را داریم که به شکل زیر است:

1

1            1

1            2             1

1            3             3              1

1            4             6             4               1

و در بخشی دیگر از ریاضیات که کاملا مستقل از جبر است داریم:


می بینیم که اعداد به همان صورتی که در مثلث خیام – پاسکال مشاهده شده اند در پایین نیز ظاهر شده اند.

اصولا به چنین پدیده ای می توان گفت یکتایی. این یکتایی به نظر اجباری و خارج از اراده انسان می رسد. زیر بنای این طرز فکر می تواند اتفاقی  و یا فطری باشد و حتی ممکن است اکتسابی باشد.

خوب ! حالا به بحث اسطوره های خودمان بازگردیم. این حالت یکتایی ذهن بشری تا حدودی برای شخص من می تواند پاسخگوی سوالات بیشمارم در باب شباهت اسطوره ها و حتی ادیان باشد.

آنچه در اسطوره ها بیشتر به چشم می آید » قهرمان سازی » است.  وجود این خصلت نشان دهنده عدم رشد روانی جامعه ای است که اسطوره می سازد. بهتر در اینجا به نقل قول از پرفسور رادن بپردازم تا شما هم بتوانید به راحتی قضاوت کنید، او می گوید :

<<چهار دوره در تحول اسطوره ی «قهرمان» متمایز شده اند : 1. دوره حیله گر 2. دوره سگ تازی  3.دوره شاخ قرمز  4. دوره دوقلوها:

1.دوره حیله گر : مربوط به ایتدایی ترین دوره زندگی انسان است. دوره ای که بشر تحت تسلط امیال خودبه سر می برد و وضعیت روحی یک کودک را دارد. او بی رحم ، بدبین و بی احساس است.

2. دوره  سگ تازی :او ابتدا به شکل حیوان و سپس در اثر کمال به صورت یک انسان زندگی می کند. او متمدن تر از انسان قبلی است و غریزه های خود را اصلاح کرده است.

3. دوره شاخ قرمز :  قدرتی فوق بشری دارد ، اما هنوز نیاز به خدایانی دارد که کاستی های او را جبران کنندتا بتواند بر نیروهای اهریمنی پیروز شود. در نهایت خدایان از زندگی او ناپدید می شوندو همانند یک انسان کامل زندگی می کند.

4. دوره دوقلوها : دوره ای که خدایان به کنار گذاشته می شوند و انسان ها به عمل می پردازند تا رویا ، آنها شکست ناپذیرند  اما آنچنان مغرور می شوند که یکی از 4 حیوان نگهدارنده زمین را می کشند. پس به واسطه ی غرورشان مستحق قربانی شدن هستند.>>

به طور خلاصه پرفسور رادن عقیده دارد که عدم تکامل روانی در بشر این نیاز را در او به وجود می آورد که قهرمان سازی  و » خدا سازی » کند تا بتواند کاستی های روان خود را جبران کند. هر چه این بشر ناپخته تر باشد نیاز به قربانی کردن برای خدایان را بیشتر در وجود خود حس می کند. مثلا در دوره سوم ، انسان ها برای خدایان قربانی می شدند و در دوره چهارم حیوانات برای آنها قربانی می شوند. همچنین افسانه دوقلوها تلویحا اشاره می کند که این بشر که اکنون بر طبیعت غلبه کرده و شکست ناپذیر شده است ممکن است آنچنان مغرور شود که یکی از چهار حیوان نگهدارنده زمین را بکشد (نابودی محیط زیست) و در نتیجه خود نابود شود.

انسان در دوره ای شاید نیاز داشته است که برای رسیدن به خودآگاهی نبردی با نیروهای اهریمنی داشته باشد. در این میان گاهی این «قهرمان » پیروز نمی شود.

یونس و ماهی

مثل داستان بلعیده شدن یونس توسط ماهی که در شکم او به سفر دریایی شبانه از غرب به شرق  که حرکت نمادین خورشید از غروب تا سحر است. این نشان  دهنده ی قهرمانی است که نتوانسته بر «خود ویرانگر»  پیروز شود اما به طرز عجیب و ناملموسی انسانی رفتار می کند. مقایسه کنید با قهرمانانی که باکشتن اژدهاها و عفریته ها به هدف دست پیدا می کنند. این خشونت و خونریزی ممکن است ما را به هدف برساند ولی چیزی به کمال بشری اضافه نمی کند. خشونتی که در داستان یونس و ماهی نیست.او در نهایت از دهان ماهی بیرون می آید و زندگی دوباره را شروع می کند.